loading...
امام زمان(عجل الله تعالی فرجهم الشریف)
کلب الرضا بازدید : 199 جمعه 1391/05/13 نظرات (0)

سالمرگ عدو الله و عدو رسوله یکی از بزرگترین دشمنان امیرالمومنین عایشه ملعونه است که دیگه فکر نکنم نیازی به توصیه باشه خودتون به وظیفه تون عمل میکنید!!




آیات کرامات خدا نازل شد

طومار سقیفه وجمل باطل شد

مژده بده بر آل علی و زهرا

امروزحمیرا به درک واصل شد

کلب الرضا بازدید : 218 جمعه 1391/05/13 نظرات (0)
«انا اعطيناک الکوثر فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر»

نخستين مظهر و نشانه‏ي کوثر که بر دامان پاک فاطمه‏ي اطهر (سلام الله عليها) پا به عرصه‏ي گيتي نهاد امام حسن عليه السلام بود. نشانه‏اي از تجلي مقدس‏ترين پديده‏اي که از خجسته‏ترين پيوند برين انساني، نصيب حضرت محمد صلي الله عليه و آله، علي مرتضي عليه السلام و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گرديد. همان لؤلؤي که از برزخ دو اقيانوس نبوت و امامت‏به ظهور پيوست ومعجزه‏ي بزرگ «مرج البحرين يلتقيان، بينهما برزخ لا يبغيان، يخرج منهما اللؤلوء والمرجان‏» . (1) را تجسم بخشيد و کلام خدا در کلمه‏ي وجود چنين ظاهر شد. از نيايي الهام گير و پدري پيشوا، وارثي برخاکيان و جلوه‏اي برافلاکيان پديد آمد با وراثتي ابراهيمي، مقصدي محمدي، منهجي علوي، زهره‏اي زهرايي که عصاي فرعون کوب موسي را در دست صلح آفرين عيسوي داشت و تنديس زنده‏ي اخلاق قرآن بود و رايت جاودانگي اسلامي را در زندگي توام با مجاهده و شکيبايي تضمين کرد و بقاع امن و ايمان را به ابديت در بقيع شهادت بر افراشت و مکتبش از خاک گرم مدينه به همه سوي جهان جهت‏يافت و با همه‏ي مظلوميتش در برابر سياهي و تباهي جبهه گرفت و به حقيقت اصالت‏بخشيد و مشعلدار گمراهان و زعيم ره يافتگان گرديد. حضرتش در بقيع بي بقعه; در جوار جده‏ي پدريش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنينش امام سجاد عليه السلام و مضجع امام باقر و امام صادق عليهما السلام آرميده است. (2)

امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارايي‏اش را به دو نصف کرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق کرد
تولد و کودکي

فرزند گرامي رسول الله و نخستين نوه‏ي او در مقدس‏ترين ماه‏هاي سال قمري يعني پانزدهم (3) رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.

امام مجتبي عليه السلام در دامان حضرت زهرا (سلام الله عليها) بزرگ شد. او از همان دوران کودکي از نبوغ سرشاري برخوردار بود وي با حافظه‏ي نيرومندش، آياتي را که بر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل مي‏شد، مي‏شنيد و همه را حفظ مي‏کرد و وقتي به خانه مي‏رفت‏براي مادرش مي‏خواند و حضرت فاطمه (سلام الله عليها) آن آيات و سخنان رسول الله صلي الله عليه و آله را براي حضرت علي عليه السلام نقل مي‏کرد و علي عليه السلام به شگفتي مي‏پرسيد: اين آيات را چگونه شنيده است؟ و زهراي مرضيه مي‏فرمود: از حسن عليه السلام شنيده‏ام. (4)

به داستاني در اين مورد توجه کنيد:

«روزي علي عليه السلام پنهان از ديدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببيند فرزندش چگونه آيات را بر مادرش تلاوت مي‏کند.

امام حسن عليه السلام به خانه آمد و خواست آيات قرآن را براي مادرش بخواند; ولي زبانش به لکنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسيد، گفت: مادر جان! گويا شخصيت‏بزرگي در اين خانه است که شکوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز مي‏دارد» . (5)

درس اخلاق

از امام مجتبي عليه السلام خواستند که سخني و مطلبي درباره‏ي اخلاق نيکوي پيامبر صلي الله عليه و آله بگويد. او فرمود:

هر کس نيازي به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله مي‏برد حاجتش رد نمي‏شد و هرچه در توان داشت‏براي رفع نياز مردم به کار مي‏برد و شنيدم پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: هر کس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بين او و آتش دوزخ ديواري ايجاد مي‏کند. (6)

امام حسن عليه السلام از منظر رسول الله صلي الله عليه و آله

حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله فضايل و امتيازات فرزندش امام حسن مجتبي عليه السلام را بين مسلمانان تبليغ مي‏کرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه‏ي حقيقي که به وي داشت همه‏جا سخن مي‏گفت.

آنچه از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد حضرت مجتبي عليه السلام بيان شده است چنين است:

«هر کس مي‏خواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن عليه السلام نگاه کند» . (7)

«حسن گل خوشبويي است که من از دنيا برگرفته‏ام‏». (8)

روزي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به منبر رفت و امام حسن عليه السلام را در کنارش نشانيد و نگاهي به مردم کرد و نظري به امام حسن عليه السلام انداخت و فرمود: «اين فرزند من است و خداوند اراده کرده که به برکت و جود او بين مسلمانان صلح را برقرار سازد» . (9) يکي از ياران رسول الله صلي الله عليه و آله مي‏گويد: پيغمبر صلي الله عليه و آله را ديدم که امام حسن عليه السلام را بر دوش مي‏کشيد و مي‏فرمود: «خدايا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار» . (10)

هر کس مي‏خواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن عليه السلام نگاه کند

روزي پيامبر معظم اسلام صلي الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را بر دوش گرفته بود، مردي گفت: اي پسر بر مرکب خوبي سوار شده‏اي. پيامبر فرمود: «او هم سوار خوبي است‏» . (11)

شبي پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله نماز عشاء مي‏خواند و سجده‏اي طولاني به جا آورد. پس از پايان نماز، دليل را از حضرتش پرسيدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت‏بودم که پياده‏اش کنم. (12)

انس بن مالک نقل مي‏کند که: رسول الله صلي الله عليه و آله درباره‏ي امام حسن عليه السلام به من فرمود:

اي انس! حسن فرزند و ميوه‏ي دل من است، اگر کسي او را اذيت کند، مرا اذيت کرده و هر کس مرا بيازارد، خدا را اذيت کرده است. (13)

زينب دختر ابو رافع مي‏گويد: حضرت زهرا (سلام الله عليها) در هنگام بيماري رسول الله صلي الله عليه و آله هر دو فرزندش را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آورد و فرمود: اينان فرزندان شما هستند. اکنون ارثي به آنان بدهيد. حضرت فرمود:

«شرف و مجد و سيادتم را به حسن عليه السلام دادم و شجاعت وجود خويش را به حسين عليه السلام بخشيدم‏» . (14)
اسوه‏ي بزرگواري

امام حسن عليه السلام در طول زندگي پر برکتش همواره در راه هدايت و ارشاد مردم گام بر مي‏داشت و شيوه‏ي برخوردش با عموم مردم - حتي دشمنان - چنان جالب و زيبا بود که همه را به خود جذب مي‏کرد.

مورخين نوشته‏اند «روزي امام مجتبي عليه السلام سواره از راهي مي‏گذشت. مردي شامي بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتي که فحش‏هايش تمام شد، امام عليه السلام رو به او کرده و سلامش کرد! آنگاه خنديد و گفت: اي مرد! فکر مي‏کنم در اين جا غريب هستي... اگر از ما چيزي بخواهي، به تو عطا خواهيم کرد. اگر گرسنه‏اي سيرت مي‏کنيم، اگر برهنه‏اي مي‏پوشانيمت، اگر نيازي داري، بي‏نيازت مي‏کنيم، اگر از جايي رانده شده‏اي پناهت مي‏دهيم، اگر حاجتي خواسته باشي برآورده مي‏کنيم، هم‏اينک بيا و مهمان ما باش. تا وقتي که اين‏جا هستي مهمان مايي...

مرد شامي که اين همه دل‏جويي و محبت را از امام مشاهده کرد به گريه افتاد و گفت:

«شهادت مي‏دهم که تو خليفه‏ي خدا روي زمين هستي و خداوند بهتر مي‏داند که مقام خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. من پيش از اين، دشمني تو و پدرت را به سختي در دل داشتم. اما اکنون تو را محبوب ترين خلق خدا مي‏دانم.

آن مرد، از آن پس، از دوستان و پيروان امام عليه السلام به شمار آمد و تا هنگامي که در مدينه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود. (15)
اسوه‏ي ايثارگري

يکي ديگر از صفات برجسته‏ي امام مجتبي عليه السلام انفاق و بخشش بي‏سابقه‏ي اوست.

تاريخ نگاران نوشته‏اند: امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارايي‏اش را به دو نصف کرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق کرد. (16)

امام حسن عليه السلام ملجاء درماندگان، آرام بخش دل‏هاي دردمندان و اميد تهيدستان بود، هيچ گاه نشد که فقيري به حضور آن بزرگوار برسد و دست‏خالي برگردد. در همين مورد نقل کرده‏اند: مردي به حضور امام حسن عليه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت کرد. امام حسن عليه السلام دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافه‏ي پانصد دينار به او بدهند. مرد سائل حمالي را صدا زد که پول‏هايش را برايش ببرد. امام مجتبي عليه السلام پوستين خود را هم به آن مرد داد و فرمود: اين را هم به جاي کرايه به آن مرد بده. (17)

حسن گل خوشبويي است که من از دنيا برگرفته‏ام‏
امام حسن مجتبي عليه السلام بعد از پدر

پس از آن که حضرت علي عليه السلام در محراب عبادت خون خويش را به پاي درخت توحيد نثار کرد امام مجتبي غمگين در سوگ اسوه‏ي صبر و بردباري، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازي از سخنانش فرمود:

... لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه الاولون بعمل ولا يدرکه الاخرون بعمل... (18)

«شب گذشته مردي از اين جهان در گذشت که هيچ يک از پيشينيان - در انجام وظيفه و اعمال شايسته بر او سبقت نگرفتند و از آيندگان نيز کسي را ياراي پا به پايي او نيست...

و سپس فرمود: علي عليه السلام در شبي رخت از جهان بست که در آن شب عيساي مسيح به آسمان عروج کرد، يوشع بن نون جانشين موساي پيامبر نيز در آن شب درگذشت.

پدرم در حالتي دنيا را ترک کرد که هيچ سيم و زر و اندوخته‏اي نداشت. مگر تنها هفتصد درهم که از هداياي مردم به جا مانده بود که قصد داشت‏با آن خدمتکاري بگيرد.

در اينجا، امام گريست و مردم نيز همصدا با حضرت مجتبي عليه السلام گريستند.

سپس ادامه داد: من پسر بشيرم، من پسر نذيرم، من از خانواده‏اي هستم که خداوند دوستي آنان را در کتاب خويش (قرآن) واجب کرده است آن جا که مي‏فرمايد:

«قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي ومن يقترف حسنة نزد له فيها حسنا..» . (19) بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم در خواست نمي‏کنم جز دوست داشتن نزديکانم [ اهل بيتم] ; و هر کس کار نيکي انجام دهد، بر نيکي‏اش مي‏افزاييم‏» .

بر اين اساس دوستي ما - خاندان - همان حسنه و خوبي است که خداوند بدان اشاره کرده است.

سپس بر جاي خود نشست.

در اين هنگام «عبدالله بن عباس‏» برخاست و به مردم گفت: اين فرزند پيامبر شما و جانشين امام علي عليه السلام است، اکنون او رهبر و امام شماست. بياييد و با او بيعت نماييد!

مردم گروه گروه به سوي حضرت مجتبي عليه السلام روي آوردند و بيعت کردند. سپس امام عليه السلام خطبه‏اي بيان فرمود که در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پيامبر و اولي الامر تاکيد شده بود و مردم را از پيروي شيطان برحذر داشت و اهميت ايمان و عمل خير را يادآور گرديد (20) .

امام مجتبي عليه السلام در سال چهلم هجرت و در سن 37 سالگي با مردم بيعت کرد و با آن‏ها شرط کرد که: با هر که من صلح کنم شما هم صلح کنيد، با هر که من جنگ کنم شما هم جنگ کنيد و آن‏ها قبول کردند (21) .

در ضمن امام عليه السلام نامه‏اي به معاويه نوشت و او را دعوت به بيعت کرد و متذکر شد که اگر در امر اداره‏ي جامعه اخلال کند و جاسوس بگمارد با قاطعيت‏برخورد خواهد کرد و در مورد دستگيري و اعدام دو جاسوس وي به او هشدار داد (22) .

معاويه در پاسخ امام نوشت:

... من از تو سابقه بيشتري دارم، پس بهتر آن که تو پيرو من باشي. من نيز قول مي‏دهم که خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بيت‏المال عراق است در اختيار تو خواهم گذارد... (23) و چنين بود که معاويه از پذيرش حق امتناع ورزيد و نه تنها از بيعت‏با امام حسن عليه السلام خودداري کرد، بلکه عملا به طرح توطئه عليه حضرت پرداخت و با خدعه و فريب و تطميع، افرادي را برانگيخت تا نسبت‏به قتل امام عليه السلام اقدام نمايند و سرانجام اين امام مظلوم در بيت‏خودش به دست همسرش «جعده‏» زهر خورانده شد و به جاي اين که نوشي براي مولي باشد نيشي شد که جگر امام مجتبي عليه السلام را پاره کرد.

امام عليه السلام با دسيسه معاويه مسموم گرديد... (24) و پس از چهل روز در روز بيست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجري به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد. چونان خورشيدي در دل زمين (25) .


پي نوشت :

1) الرحمن، 19، 20 و 22.

2) با استفاده از مقدمه‏ي مترجم کتاب زندگاني امام حسن عليه السلام تاليف باقر شريف القرشي.

3) تاريخ خلفاء، ص 73، سيوطي - دائرة المعارف بستاني واژه‏ي حسن.

4) ترجمه‏ي زندگاني امام حسن، ص‏59، باقر شريف القرشي.

5) همان، ص‏60.

6) اسد الغابه، ج‏2 ص‏185.

7) البداية والنهاية، ج‏8 .

8) الاستيعاب، ج‏2.

9) مسند احمد حنبل، ج‏5 ص‏44.

10) البداية والنهاية، ج‏8.

11) صواعق المحرقة، ص‏280- حلية اولياء، ص‏226.

12) الاصابه، ج‏2.

13) کنز العمال، ج‏6 ص‏222، متقي هندي.

14) ترجمه‏ي اعلام الوري ص‏304، طبرسي.

15) ستارگان درخشان، ص‏42، محمد جواد نجفي.

16) تاريخ يعقوبي، ج‏2 ص‏215- اسد الغابه، ج‏2 ص‏13، تذکره سبط بن جوزي، ص‏196.

17) ستارگان درخشان، ص‏46.

18) ارشاد مفيد، ص‏348- جلاء العيون مجلسي، ص‏378، تهران، انتشارات اسلامي، چاپ 1353.

19) شوري / 23.

20) زندگاني چهارده معصوم عليه السلام، ص‏543، عماد زاده .

21) جلاء العيون، ص‏378 .

22) ارشاد مفيد، ص‏350 .

23) نهج البلاغه، شرح ابن ابي الحديد، ج‏16، ص‏35 .

24) پيشواي دوم، ص‏28 .

25) آفتابي در هزاران آيينه، ص‏119، جواد نعيمي.

نويسنده: سيد عباس رفيعي پور

منبع: پايگاه حوزه
کلب الرضا بازدید : 112 پنجشنبه 1391/05/05 نظرات (0)
در اين قسمت به آياتي از قرآن پرداخته مي شود كه از نگاه احاديث و مفسران در باره حضرت نازل شده و يا درارتباط با ايشان مي باشند .
خديجه پاك و برگزيده...
و اذ قالت الملائكه يا مريم ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفيك علي نساء العالمين
آنسان كه ملائكه گفتند : اي مريم خداوند شما را پاك گردانيد و برگزيد و نيز بر تمام زنان جهان هستي برتري داد سوره آل عمران آيه 42

مخاطب قرآن در اين برتري كمال و پاكي حضرت مريم صلوات الله عليها مي باشد لكن با توجه به اينكه مفسراني چون قرطبي طبرسي ابن كثير و آلوسي بغدادي در ذيل تفسير اين آيه با استناد به كلامي از رسول الله صلي الله عليه و آله كه فرمودند : فضلت خديجه علي نساء امتي كما فضلت مريم علي نساء العالمين يعني خديجه بر زنان امتم برتري يافت همانگونه كه مريم بر زنان جهان برتري داشت و نيز در كلام ديگري كه حضرت علي عليه السلام فرمودند كه از رسول الله صلي الله عليه و آله شنيدم كه مي فرمودند : خير نسائها مريم بنت عمران و خديجه بنت خويلد (تفسير ابن كثير ج 1 ص 323 ) يعني بهترين زنان مريم دختر عمران و خديجه دختر خويلد هستند گوياي اين واقعيت است كه مصداق ديگر اين آيه حضرت خديجه صلوات الله عليها نيز مي باشند
بر استواري اين ادعا احاديثي است كه مفسران در ذيل تفسير اين آيه گزارش كرده اند و در آنها نام مبارك اين بانوي كم نظير جهان هستي بيان شده است چنانچه قرطبي مي نويسد : ظاهر قرآن و احاديث اقتضا مي كند كه حضرت مريم از تمام زنان برتر و پس از آن فاطمه و سپس خديجه و بعد آسيه باشد تفسير جامع الاحكام ج 4 ص 59 اين سخن مفهوم كلامي است كه از رسول الله عليه و آله گزارش شده است بنگريد خديجه در سنت را
اميد آنكه با انس و ارتباط و توسل به حضرت خديجه صلوات الله عليها اين واقعيت در باور ما مسلمانان جاي گيرد.

نقش حضرت خديجه در بي نيازي رسول الله از نظر مالي و...
ووجدك عائلا" فاغني
و تو را فقير الي الله يافت و سپس بي نياز كرد سوره ضحي آيه 8

درتفسير فرات كوفي با استناد به كلامي از ابن عباس خديجه را عامل غناي رسول الله دانسته است .عن ابن عباس رضي الله عنه : ووجدك ضالا" عن النبوه "فهدي" الي النبوه "ووجدك عائلا" فاغني" بخديجه.تفسير فرات كوفي حديث 730

اگرچه برخي از مفسران (زمخشري در كشاف ج 4/768 و علامه طباطبائي در الميزان ج 20/311 ) بي نيازي را اقتصادي دانسته اند لكن كلي بودن آيه و كلام امام رضا (ع) (در تفسير صافي ج 4/342 و كنز الدقايق ج 14/321) كه فرمودند : خداوند با مستجاب نمودن دعاي حضرت ايشان را بي نياز نمودند .مي توان خديجه (س) را عاملي بشري انساني و مادي براي فراهم نمودن بستربي نياز معنوي و مادي حضرت دانست .
و بر استواري اين نتيجه كلام قرطبي است در تفسير اين آيه كه مي نويسد:شما را بواسطه خديجه رضي الله عنها بي نياز نمود.(تفسير الجامع الاحكام ج 20/72)
کلب الرضا بازدید : 116 پنجشنبه 1391/05/05 نظرات (0)



1- خدیجه صلوات الله علیها گام به گام با رسول الله صلوات الله علیها
در کلامی از نخستین امام , علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در تبین جایگاه و رابطه ی ویژه حضرت , با رسول الله صلوات الله علیه , چنین می خوانیم :

…و لقد كان يجاور في كل سنة بحراء فأراه و لا يراه غيري و لم يجمع بيت واحد يومئذفي الإسلام غير رسول الله (صلى‏الله عليه‏و آله) و خديجة و أنا ثالثهما أرى نورالوحي و الرسالة و أشم ريح النبوة. و لقد سمعت رنة الشيطان حين نزل الوحي عليه (صلى‏الله عليه‏ و آله) فقلت يا رسولالله ما هذه الرنة فقال هذا الشيطان قد أيس من عبادته إنك تسمع ما أسمع و ترى ماأرى إلا أنك لست بنبي و لكنك لوزير و إنك لعلى خير.


( مکاتیب الرسول ج1 صفحه 407 , با اختلافاتی در نهج البلاغه خطبه 192 معروف به قاصعه )


... هر سال که در حرا خلوت می گزید , من ایشام را می دیدم و جزمن و خدیجه , کسی ایشان رانمی دید و در آن روز که هیچ مسلمانی نبود , جز رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه سلام الله علیه ها , مسلمانی نبود که من سومین آنان بودم.

نور وحی و پیامبری را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم و در زمانی که وحی بر ایشان صلی الله علیه و آله , عرضه می شد , ناله های شیطان رامی شنیدیم ...

2- خواستگاري
مطلب دوم : خواستگاري تقاضاي ازدواج از جانب خديجه (س) مطرح مي شود زيرا انديشه بيش از بيست سال بر اين انتخاب تامل نموده است .تا ان زمان حاضر به زندگي مشترك با هيچ مردي از مكه نبودند وبه خواستگاراني چون ابوسفيان عقبه بن ابي معيط و... وقعي ننهادند.

اكنون زمان شايسته براي صحيحترين انتخاب فرارسيده و با عرفاني كه به امين مكه دارد بايسته است كه خود بر سنتهاي جاهلي عربستان خط بطلان كشد و سكوت مدبرانه وفهيمانه را بشكند و اينچنين بگويد :به دليل قرابت شما به خودم وارجمندي و والامقامي و امين وشريف بودن شما درقبيله و داشتن بايسته ترين رفتارها و درستي كلام براي ازدواج با شما اماده ام !پس ازاگاهي رسول الله(ص) از پيشنهاد خديجه (س) با عمو ها به گفتگو مي پردازند و ايشان براي خواستگاري به منزل خديجه (س) مي روند و از حضرت خديجه (س) خواستگاري ميكنند.(سيره ابن اسحاق /130 ونيز طبقات ج 6/11)

وازجانب خديجه (س) نيز عمويش عمروبن اسد پاسخ گومي باشد .(طبقات ابن سعد ج 1/88)
3- خديجه در زمان ازدواج با پيامبر
مطلب اول:ابن اسحاق در معرفي خديجه (س)مي نويسد:...خديجه در ان زمان (پيشنهاد ازدواج با رسول الله (ص) )درميان زنان قريش از بهترين اجداد برخوردار بود.شريف ترين و پولدار ترين زن قريشي بود به گو نه اي كه هر كس توان خواستگاري داشت بر ازدواج با ايشان حريص بود. (سيره ابن اسحاق ص129)

ويا معرفي در توصيف خديجه چنين ميگويد:خديجه دختر خويلد بن اسد ....زني دور انديش ونيرومند و پرطاقت در برابر سختيها وشريف وصاحب كرامت و خيرو از نظر اجداد در ميان زنان قريش نخبه وبرگزيده و در مولايي و بزرگي بزرگترين انان و...بگونه اي كه انساني در خويش توان خواستگاري مي ديد حريص بر ازدواج با ايشان بود.وي را خواستگاري مي كردند و برايش هزينه ها مي كردند.(اما ناكام بر مي گشتند) طبقات ابن سعد ج1/88

ابن عباس مي گو يد:خديجه در زمان ازدواج با رسول الله(ص)و...بيست و هشت ساله بود و مهريه اش دوازده وقيه! (طبقات ابن سعد ج6/12)

کلب الرضا بازدید : 141 پنجشنبه 1391/05/05 نظرات (0)
اي ز صد هاجرت درود و سلام
كرده مريم به محضر تو قيام

همسر مصطفي درود، درود
مادر فاطمه سلام، سلام

همتت وقف مكتب توحيد
ثروتت پشتوانة اسلام

هم سلام تو را رسانده خدا
هم به تو فخر كرده خير الانام

پانهادي فراتر از مريم
در جلال و كمال و قدر و مقام

از سر عالمي كشيدي دست
با رسول خدا شدي همگام

دخترت كوثر رسول خدا
پسرانت به جن و انس امام

با ادب بايد از تو گفتن مدح
با وضو بايد از تو بردن نام

چشم دين بر جمال تو روشن
دل احمد به وصل تو آرام

مؤمنين را يگانه مامي تو
مادر يازده امامي تو

تو به اسلام مادري كردي
تو به توحيد ياوري كردي

عصمت از دامنت چنان جوشيد
كه به مريم برابري كردي

با محمد ، محمدي گشتي
بر پيمبر، پيمبري كردي

بين طوفان و موج حادثه ها
فلك دين را تو لنگري كردي

تويي آن شير زن كه مردانه
ايستادي و حيدري كردي

تا كني دلبري زپيغمبر
اول از خلق دل، بري كردي

با محمد ز هست و بود جهان
دست شستي و همسري كردي

دخت طاها ام ابيها را
اين تو بودي كه مادري كردي

مشرق يازده ستاره شدي
بلكه خورشيد پروري كردي

صلوات خدا به اولادت
جان عالم فداي دامادت

تو صدف، فاطمه است گوهر تو
گوهر تو نه بلكه كوثر تو

بود بر ياري رسول خدا
كوه و صحرا و خانه سنگر تو

هستي ات را به مصطفي دادي
هست خود بر تو داد داور تو

خالق لم يزل سلام تو را
مي فرستاد بهر شوهر تو

پيشتر از شب ولادت خود
هم كلام تو بود دختر تو

يار احمد شدي چه بهتر از اين
كه خدا گشت يار و ياور تو

به محمد زدند سنگ ولي
بود دردش درون پيكر تو

گشت دُر يتيم عبدالله
از دو عالم يگانه گوهر تو

تك و تنها شدي، زنان قريش
ايستادند در برابر تو

غم مخور گر زنان مكه دگر
ننهادند رو به محضر تو

«اين دغل دوستان كه مي بيني
مگسانند دور شيريني»

سخنانم اگر چه گوهر بود
وصف تو از سخن فراتر بود

برتو در ياري رسول خدا
نه غم جان نه بيم از سربود

بر محمد وجود همچو تويي
مثل زهرا براي حيدر بود

در هجوم تمام حادثه ها
دست هايت رسول پرور بود

بود يك ركن مصطفي حيدر
همسري تو ركن ديگر بود

حَرَمت قلب دخترت زهرا
كفنت جامة پيمبر بود

كفن ديگرت زجبراييل
خلعت ذات حي داور بود

پدر و مادرم فدايت باد
كه جهادت جهاد اكبر بود

افتخار ائمه بر زهرا
فخر زهرا به چون تو مادر بود

خوانده اي با محمد از آغاز
پيشتر از نزول وحي نماز

تو گل از باغ معرفت چيدي
در رسول خدا، خدا ديدي

آنچه ناديده بود چشم كسي
ديدي و گل شدي و خنديدي

شهد اقرء زدست پيغمبر
وحي نازل نگشته نوشيدي

با محمد نماز مي خواندي
در كنار علي درخشيدي

سجدة آفتاب بر خاكت
ماه احمد شدي و تابيدي

در بهشت نبوت و توحيد
مام ام الائمه گرديدي

نخل طوباي آرزوي نبي
باغ سبز هميشه جاويدي

هر كجا بر نبي جسارت شد
مثل شير خدا خروشيدي

سال شد بر رسول عام الحزن
تا تو صورت به خاك پوشيدي

شهر مكه است شهر غربت تو
اشك "ميثم" نثار تربت تو

شاعر: حاج غلامرضا سازگار
کلب الرضا بازدید : 133 شنبه 1391/04/31 نظرات (2)



بسم الله الرحمن الرحیم
ماه مبارک رمضان در پیش است و این ماه مبارک، مناسب ترین ماه برای تزکیه ی نفس است و محبین اهل بیت علیهم السلام باید سعی کنند که این ماه مبارک، از ماههای رمضان سال های گذشته متفاوت تر و بهتر باشد.

خدای تبارک و تعالی در این ماه مبارک شما را برای میهمانی خودش دعوت کرده است که در این میهمانی خود خدای متعال میزبان و شما هم میهمان او هستید و بالاتر از آن اینکه خدای تبارک و تعالی شما را در این ماه میهمانی مورد کرامت و احترام خودش قرار داده است.

خدای متعال فواید بسیاری در روزه قرار داده است که پرهیزگاری و آراستگی به آن در رأس تمام فواید آن است و در واقع ماه مبارک رمضان، بهار پرهیزگاری است.

تقوایی که روزه دار باید بدان پایبند باشد مراتبی دارد که از آن جمله است:

1. پرهیز و خویشتن داری از مفطرات، بدین معنا که فرد روزه دار از ده مفطر که روزه را باطل می کند و در رساله های عملیه بیان آن رفته است، خودداری کند و این، مرحله ی صحت روزه خوانده می شود و با پرهیز از مفطرات روزه ی فرد روزه دار صحیح است.

2. تقوا و پرهیز ازمحرمات، مانند: ستم به دیگران، خوردن مال مردم و مال یتیم به باطل و جز آن. این مرحله، از مرحله ی نخست مهم تر است، چراکه با پایبندی به آن، روزه ی انسان در درگاه خدای منّان مقبول می افتد، به دیگر بیان، انسان روزه دار همزمان باید از مفطرات و محرمات دوری گزیند تا روزه اش پذیرفته شود، زیرا اگر روزه دار از مفطرات پرهیز کند، اما به یک گناه تن دهد، به ظاهر روزه است، ولی خدای متعال برای او می نویسد: «او روزه ندارد، چون مرتکب حرام شده است».

مسأله ی مهم این است که روزه افزون بر صحت انجام آن، باید مقبول خدا باشد.

کلب الرضا بازدید : 220 شنبه 1391/04/31 نظرات (0)
در روایات ظهور، به نهضت و حركت شخصی به نام خراسانی برمی‌خوریم كه از ناحیة شرق به یاری امام زمان(ع) برمی‌خیزد و سپاه وی فرمانده‌ای دارد. حال پرسش این است كه پرچمدار و فرماندة سپاه خراسانی كیست؛ در پاسخ باید بگوییم كه خروج سفیانی در برخی روایات، از نشانه‌های ظهور خوانده شده است؛ در همان سالی كه سفیانی قیام می‌كند، سیّد خراسانی از سمت مشرق قیام كرده، به سمت كوفه می‌رود. در روایات، این شخص به خوبی معرفی نشده؛ ولی ظاهراً پرچمدار حق است كه برای مبارزه با ظلم قیام می‌كند.

نویسندة كتاب «عصر ظهور» در این رابطه می‌نویسند: «اندكی پیش از ظهور حضرت مهدی(ع) در میان ایرانیان شخصی با عنوان سیّد خراسانی ظاهر شده كه رهبری سیاسی مردم را به عهده می‌گیرد. شعیب بن صالح نیز پرچمداری را عهده‌دار می‌شود. ایرانیان تحت رهبری این دو تن، نقش مهمّی را در حركت ظهور آن حضرت ایفا می‌كنند. سیّد خراسانی و شعیب، جنگ را در مرزهای ایران، تركیه و عراق هدایت می‌كنند و نیروهای مستقر در شام، خود را به پیش رانده و در همان زمان، از دو جناح عراق و شام آمادة پیشروی بزرگ به سوی فلسطین و قدس می‌شوند».1

پرچم خراسانی

از سخنان معصومان(ع) به دست می‌آید كه پرچم‌های متعدّدی از شرق یعنی بلاد شرقی ایران تا سرحدّ چین قیام می‌كنند كه ظاهراً محلّ اجتماع آنها خراسان است و خراسانی نیز كه پرچم مستقلّی دارد با كمك آنان، حركت خود را آغاز می‌نماید، پرچم خراسانی مهم‌ترین آن پرچم‌هاست. و به این اعتبار از همة آنها به رایات شرقی تعبیر شده كه دارای پرچم‌های سیاه هستند.

نكتة دیگر اینكه در روایات به سه پرچم از خراسان اشاره شده است كه در سه مرتبه قیام می‌كنند كه دو مورد از آنها تحقّق یافته؛ یكی «بیرق‌های سیاه ابومسلم خراسانی» كه برای تشكیل دولت بنی‌العبّاس بوده است و دوم «پرچم مغول» كه از ناحیة خراسان آمد و دولت بنی‌العبّاس را بر هم زد، لیكن پرچم سوم باقی مانده و اوست كه متصّل به ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ خواهد بود و با سفیانی خواهد جنگید. حضرت باقر(ع) فرمودند: «آنگاه كه لشكر سفیانی در كوفه مشغول قتل و غارت باشند، بیرق‌هایی از طرف خراسان برسند كه منزل‌ها را به سرعت طی كنند و با ایشان، چند نفر از اصحاب قائم ـ ارواحنا فداه ـ باشد».

رسول خدا(ص) در روایتی این‌گونه فرمودند: «خداوند برای ما اهل بیت آخرت را بر دنیا برگزیده است. همانا پس از من دودمانم آواره و مطرود واقع خواهند شد؛ تا آنگاه كه پرچم‌های سیاه از سوی مشرق پدیدار شود. پس آنان حق را طلب كنند لیكن به ایشان داده نشود، پس می‌رزمند و پیروز می‌شوند پس هر كس از شما و نسل شما ایشان را درك كرد باید خود را به آنان رساند اگرچه بر روی یخ‌ها بخزد آنان امر را به مردی از خاندان من می‌سپارند كه زمین را از عدل و داد لبریز می‌سازد پس از آنكه از ظلم و جور مالامال شود.

براساس روایاتی كه در منابع حدیثی شیعه (مانند «غیبت» نعمانی و طوسی) در خصوص این شخص وارد شده است، احتمال دارد بتوان خراسانی را یاور خراسانیان، رهبر آنان و فرماندة لشكر خراسان تفسیر كرد. گاهی نیز از او تحت عنوان هاشمی یاد شده است. با این حال در روایات، از پرچمدار سپاه ایران سخن به میان آمده و آن شعیب بن صالح است.

امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «سفیانی و صاحبان پرچم‌های سیاه با یكدیگر روبرو می‌شوند (احتمالاً سپاه سیّد خراسانی یا سیّد هاشمی)؛ در حالی كه میان آنان جوانی از بنی‌هاشم است كه در كف دست چپ او، خال سیاهی است و در پیشاپیش لشكریان او، شخصی از قبیلة بنی تمیم به نام شعیب بن صالح قرار دارد».2

در روایات از عمّار یاسر نقل شده كه: «شعیب بن صالح، پرچمدار حضرت مهدی(ع) است».3 در منابع اهل سنّت نیز آمده است: «فرماندة لشكریان پیشرو حضرت مهدی(ع) مردی از قبیلة بنی تمیم است كه محاسن كمی دارد و او را شعیب بن صالح نامند».4

و نیز: «از خراسان سپاهی حركت می‌كند كه كمربندهای سیاه و پیراهن سفید پوشیده‌اند، جزو پیش‌قراولان سپاه، فرمانده‌ای است به نام شعیب بن صالح... آنان سپاهیان سفیانی را شكست داده، گریزان می‌كنند و در بیت‌المقدّس فرود می‌آیند و زمینة ظهور حضرت مهدی(ع) را پایه‌ریزی می‌كنند».5

به هر حال وجود سیّد خراسانی را بپذیریم یا نه و اینكه او رهبر سپاهیان ایران است، در روایات از شعیب بن صالح تحت عنوان پرچمدار و پیش‌قراول سپاه ایران و از زمینه‌سازان حكومت جهانی حضرت مهدی(ع)، سخن به میان آمده است كه احتمالاً مورد سؤال شما نیز همین شخص است.

شعیب بن صالح

شعیب بن صالح جوانی است گندمگون، لاغر، با ریش كم‌پشت، صاحب بصیرت و یقین از اهالی ری كه اندكی پیش از ظهور حضرت در میان ایرانیان، ظاهر شده و نقش رهبر نظامی را در حركت ظهور آن حضرت، ایفا می‌كند. او مردی است شكست‌ناپذیر، اگر كوه در مقابلش بایستد آن را منهدم كرده و عبور می‌كند.


برخی روایات وی را اهل سمرقند ـ كه هم‌اكنون در اشغال شوروی است ـ می‌داند، امّا بیشتر روایات می‌گوید كه او اهل ری است و با قبیلة بنی‌تمیم نسبتی دارد و اینكه از یكی از بخش‌های بنی‌تمیم ـ به نام محروم ـ می‌باشد و اینكه وی غلامی از بنی‌تمیم است.6 روایتی كه می‌گوید فاصلة میان خروج شعیب و سپردن زمام امور را به مهدی(ع) 72 ماه است را می‌توان حكم به صحّت آن نمود كه در این صورت، ظاهر شدن خراسانی و شعیب، شش سال قبل از ظهور حضرت مهدی(ع) خواهد بود.7

برای مطالعه در این زمینه می‌توانید به منابع زیر رجوع كنید:
1. چشم‌اندازی به حكومت مهدی، نوشتة نجم‌الدّین خراسانی،
2. تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، نوشتة مصطفی صادقی.
کلب الرضا بازدید : 183 پنجشنبه 1391/04/29 نظرات (0)
دومين فرزند برومند حضرت علي و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ايشان باد، در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود.
چون خبر ولادتش به پيامبر گرامي اسلام (ص ) رسيد، به خانه حضرت علي (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بياورد. اسما او را در پارچه اي سپيد (2) (س ) آمد و اسما پيچيد و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامي به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهاي اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش ، امين وحي الهي ، جبرئيل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اي رسول خدا، اين نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبير) چون علي براي تو بسان هارون (5) که به عربي (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار. (4)براي موسي بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پيغمبران هستي .
و به اين ترتيب نام پرعظمت "حسين " از جانب پروردگار، براي دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندي را براي کشت ، و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موي سر او (6) فرزندش به عنوان عقيقه (7) نقره صدقه داد.
کلب الرضا بازدید : 211 پنجشنبه 1391/04/29 نظرات (0)

 

بهترین سبک زندگی یک منتظر

 

سبک زندگی انسان منتظر چگونه است؟

هر انسانی در زندگی خود هدفی را انتخاب می کند و سعی می کند تا تمام تلاش ها و فعالیت ها و رنج کشیدن های او در مسیر رسیدن به آن هدف قرار گیرد. این باعث می شود که زندگی انسان معنادار شود و ارزش پیدا کند. با این وجود، آدم ها بر اساس هدفی که برای زندگی خود انتخاب کرده اند، ارزش پیدا می کنند و از دیگران جدا می شوند. به عبارت دیگر برای قضاوت درباره انسان ها می توان به داوری درباره هدف هایی که آنها برای زندگی خود انتخاب کرده اند، پرداخت.

موارد متفاوت و متنوعی می توانند به عنوان هدف زندگی انسان انتخاب شوند و به برنامه ها وطرح بندی های او برای زندگی جهت دهند. کسب ثروت، رسیدن به لذت، تجربه شرایط و موقعیت های خاص و غیر معمول، موفقیت شغلی و تحصیلی و کسب شهرت، نمونه هایی از این اهداف به شمار می روند. با این وجود، آنچه باعث می شود هدف های انسان ها برای زندگی متفاوت باشد و افراد، هدفهای مختلفی را برای زندگی خود برگزینند و راه های گوناگونی را برای رسیدن به این اهداف در پیش گیرند، سطح شناخت و نوع بینش آنها به زندگی است. همچنان که نمی توان از یک آدم معمولی اما با سطح درآمد پایین انتظار داشت که از خیر ثروت بگذرد، تلاش برای قانع کردن یک عالم که به کار اقتصادی روی آورد و از فعالیت علمی خود فاصله بگیرد بی ثمر خواهد ماند.

در چشم انداز مهدویت، بهترین هدفی که آدمی می تواند برای زندگی خود در نظر بگیرد و در راستای تحقق آن تلاش کند، همان هدفی است که خداوند انسان ها را برای تحقق آن خلق کرده است.در واقع، بهترین هدف برای زندگی عبودیت خداوند است و کسانی که این هدف را برای زندگی خود برگزیده اند،انسان های موفق و ارزشمندی محسوب می شوند.برای رسیدن به این هدف و تحقق آن در زندگی، خداوند راهی را به انسان ها معرفی کرده و ازآنها خواسته تا از این راه به سوی خدا و عبودیت او حرکت کنند.این راه،حجت های الهی و امامان معصوم(علیهم السلام) هستند که اراده خداوند را تحقق می بخشند و برای قرب به خداوند تنها راه محسوب می شوند. چنانچه توجه به مضمون حدیث مشهوری از پیامبر خدا(ص)که می فرمایند: «من شهر علم هستم و علی(علیه السلام)در آن شهر است.پس کسی که می خواهد به این شهر راه یابد، باید از در آن وارد شود».گویای این حقیقت است.همچنین در زیارت امام موعود(عج)می خوانیم:«سلام بر تو ای راه خداوند که هر کس از راهی جز آن برود، هلاک می گردد».

آموزش عمومی مهدویت به این معناست که ما بدانیم و باور کنیم آنچه راه رسیدن به حقیقت مهدوی و استقبال از ظهور امام مهدی(عج)را هموار می کند، زمینه سازی عمومی در میان عموم جامعه است.این زمینه سازی که وظیفه ماست، به ایجاد بینش یا تغییر نگرش نسبت به مهدویت در میان مردم نیاز دارد و این عامل جز با آموزش میسر نمی شود

در واقع پس از آنکه ما در مسیر ولایت خداوند قرار گرفتیم و از طاغوت ها و بیراهه ها جدا شدیم، می باید کسی که در هر زمان عهده دار مقام ولایت الهی است -امامان معصوم(علیهم السلام)در هر عصر و زمان – را بشناسیم و با او همراه شویم. با این وجود، کار در این مرحله پایان نمی گیرد و برای تحقق عبودیت خداوند در زندگی باید برای یاری ولی خدا قیام کرد. به عبارت دیگر آنچه سبب می شود ما در مسیر ولایت خداوند قرار گیریم و به سوی هدف خلقت گام برداریم، شناخت، همراهی و یاوری امام معصوم(عج) است. از آنجا که امام و حجت خداوند، نماد اراده الهی به شمار می رود، یاری امام در واقع یاری خداوند بوده و یاری خداوند، به معنای پذیرش دعوت او و حرکت به سمت عبودیت خدا و تحقق هدف خلقت است.

یاری امام موعود و خدمت به این حقیقت بزرگ در زمانه ای که ما در آن زندگی می کنیم، وظیفه ای است که هر یک از شیعیان می بایست در زندگی فردی و اجتماعی خود به آن عمل کند. یاری امام، از خود ما آغاز می شود و اولین گام در این مسیر، خودسازی و اصلاح فردی است. در واقع هر فرد با تلاشی که درجهت اصلاح باورها، رفتارها و اعمال خود انجام می دهد و با کوششی که در مسیر عمل به وظایف دینی و دوری از گناهان صورت می دهد، بزرگ ترین خدمت ممکن به امامان موعود را محقق می سازد. به عبارت دیگر هر کدام از منتظران امام موعود با تربیت و اصلاح وضعیت زندگی خود، گام بزرگی در آمادگی عمومی برای پذیرش ظهور موعود بر می دارد و با این عمل خود، بر این نکته اساسی تأکید می کند که «منتظران مصلح خود باید صالح باشند!»

 مطالعه تاریخ نشان می دهد مشکلاتی که برسر تحقق اهداف پیامبران(صلی الله علیه و آله) و امامان(علیهم السلام) به وجود می آید، بیش از آنکه به کمبود امکانات و سختی شرایط مربوط شود، به غفلت یاران ایشان و عدم آمادگی و تربیت درونی آنها باز می گردد. درحقیقت، کسانی که از یاری امام معصوم باز می مانند و در جهاد عظیمی که حجت های الهی رهبری آن را بر عهده دارند حاضر نمی شوند، پیش از آن در میدان اصلاح فردی بازنده بوده و نتوانسته اند عقل و دین خود را بر سرزمین وجود خویش حاکم کنند. ایجاد وضعیت آرمانی و مطلوب پس از ظهور موعود بر عهده انسان های پاک و صالح است و کسانی که نتوانند در مسیر اصلاح خود گام بردارند، سهمی از این آرمان نخواهند داشت. علاوه براین، باید توجه داشت که هدف اصلی امام موعود، اصلاح انسان ها و ایجاد جامعه ای سالم و صالح است و اگر ما به اصلاح خود نپردازیم، در واقع در برابر این هدف قرار گرفته ایم و در این صورت نمی توانیم خود را از یاوران و پیروان آن امام بدانیم.

 

امام علی(علیه السلام) به مردمان عصر خود می فرمود: «بدانید که هر کسی امامی دارد که به او اقتدا می کند و از نور علم او بهره می برد… بدانید که شما نمی توانید همچون من باشید اما با ورع و کوشش بسیار و عفت و اصلاح و از بین بردن نقص ها مرا یاری کنید». این توصیه نشان می دهد که نخستین گام در راه یاری امام موعود، به اموری مربوط می شود که در حوزه زندگی فردی ما قرار دارد. در واقع هر یک از ما می توانیم با پرهیزکاری، تلاش بسیار و عفت ورزی و همچنین کوشش در جهت اصلاح نواقص و پر کردن شکاف های زندگی خود، به امام(عج) خدمت کرده و او را در مسیر تحقق آرمان بزرگ خود یاری کنیم.

گام بعدی در جهت خدمت به موعود و یاری امام(عج)، تلاش در جهت آشنایی دیگران با این حقیقت بزرگ است. در واقع همان گونه که جریان اصلاح و تربیت فردی ما از شناخت و آگاهی نسبت به مهدویت آغاز می شود، برای کمک به دیگران هم می بایست در ابتدا زمینه آشنایی آنها با مهدویت را فراهم آورد. بنابراین علاوه بر پژوهش ها و مطالعات تخصصی که لازمه شناخت، شرح و تبیین آموزه های مهدوی است و در مراکز و مۆسسات علمی و پژوهشی صورت می گیرد، تغییر نگرش عمومی افراد جامعه نسبت به مهدویت مهم ترین و اساسی ترین کاری است که می توان به آن پرداخت.

امام علی(علیه السلام) به مردمان عصرخود می فرمود: بدانید که هر کسی امامی دارد که به او اقتدا می کند و از نور علم او بهره می برد… بدانید که شما نمی توانید همچون من باشید اما با ورع وکوشش بسیار و عفت و اصلاح و از بین بردن نقص ها مرا یاری کنید

در واقع آنچه باعث می شود اندیشه و فرهنگ مهدوی شناخته شود و به جریان افتد و در نهایت در عمل و جهت گیری انسان ها و جامعه به شکل صحیح وخالص بروز یابد، همین مسأله است.به عبارت دیگر می بایست تلاش شود تا نگرش و باورهای مردم درباره امام موعود و حقیقت مهدویت با معیارهای دینی سنجیده شود و نگرش های غلط در این زمینه اصلاح شود. برای عملی ساختن این هدف، راهی جز آموزش عمومی به نظر نمی رسد؛ آموزشی که هم به ایجاد بینش و نگرش نظر داشته باشد و هم در روند کلی آن، اصلاح برداشت های نادرست و تغییر رفتارهای بیگانه با فرهنگ مهدوی دیده شده باشد. چنین رویکردی علاوه بر آنکه فرایند شناخت مهدویت را به جریان می اندازد، نتایجی را در بر دارد که حداقل آنها همان شناخت، انتشار و سازندگی عمومی فرهنگ مهدوی است.

آموزش عمومی مهدویت به این معناست که ما بدانیم و باور کنیم آنچه راه رسیدن به حقیقت مهدوی و استقبال از ظهور امام مهدی(عج) را هموار می کند، زمینه سازی عمومی در میان عموم جامعه است. این زمینه سازی که وظیفه ماست، به ایجاد بینش یا تغییر نگرش نسبت به مهدویت در میان مردم نیاز دارد و این عامل جز با آموزش میسر نمی شود. چنانچه امامان معصوم(علیهم السلام) فرموده اند: «خداوند رحمت کند کسی را که با آموختن علوم ما به مردم، امر حاکمیت ما را احیا می کند و اگر مردم خوبی های کلام ما را بدانند ازما تبعیت خواهند کرد.»

کلب الرضا بازدید : 2579 چهارشنبه 1391/04/28 نظرات (2)

كتاب اصول كافي نوشته شيخ بزگوار شيخ كليني است.ايشان يكي از نخبگان علماي ما مي باشد.كتاب بسيار شريف ايشان يكي از چهار كتب معرف شيعيان است كه بهكتب اربعه شهرت دارد.الان در ذهنم نيست اما يكي از علماء فكر كنم علامه مجلسي يا شيخ مفيد باشد فرموده بودند پيامبر اسلام(ص)توجهي ويژه به اين كتاب دارند واين كتاب را تأئيد فرموده اند. و تمام منابع اين كتاب صحيح ودرست باشد.

همون طوری که بهتون قول دادم دارم کتاب هایی روکه تو نظر سنجی گذاشته بودم براتون برای دانلود می ذارم اگر دیر شد و یا بد قولی کردم شما به بزرگواری خودتون ببخشید

راستی اگر دوست داشتید بیشتر درمورد شیخ کلینی(ره) و درمئرد کتاب باارزش ایشون بدونید در ادامه ی مطلب قرار دادم. 

یاعلی ممد

اللهم العن جبت والطاغوت و لات والعزا

اللهم العن قتلت بنت نبی فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)

     

جلداول کتاب شریف:

http://s3.picofile.com/file/7441304729/O_KaFI1_www_montaghem_rozblog_com_.rar.htm

جلددوم کتاب شریف:

http://s3.picofile.com/file/7441304836/O_KAFI2_www_montaghem_rozblog_com_.rar.html

جلدسوم کتاب شریف:

http://s3.picofile.com/file/7441304943/O_KAFI3_www_montaghem_rozblog_com_.rar.html

جلدچهارم کتاب شریف:

http://s3.picofile.com/file/7441305050/O_KaFI4_www_montaghem_rozblog_com_.rar.html

  

دوستان عزیز اگر کتاب دیگری غیر از کتاب های مذکور در نظر سنجی میخواهید یه پیغام بذارید تا در سریع ترین زمان ممکن واستون بذارد .




کلب الرضا بازدید : 154 دوشنبه 1391/04/26 نظرات (0)
«امروز برجسته ترین و تواناترین مجموعه سینمایی دنیا در «هالیوود» است.شما ببینید هالیوود در خدمت چیست؟ در خدمت کیست؟ در خدمت کدام فکر و کدام جهت و کدام خواب برای بشریت بیچاره رو به رشد است؟… در خدمت اشاعه فحشا،اشاعه پوچی،اشاعه بی هویتی انسان،در خدمت خشونت،در خدمت مشغول کردن بدنه ملّتها به یکدیگر است…کی می خواهد با اینها مواجه شود؟ یک انسان،یک حزب و یک مجموعه نمی تواند.آن چیزی که می تواند در مقابل این امواج کشنده و کوبنده بایستد هویت عظیم جمعی بین المللی است».۱

چند سالی است که منونایت ها و فراماسونرها و صهیونیست ها از طریق بنگاه فیلم سازی آمریکا یعنی هالیوود،تبلیغات جدیدی درباره وقوع آخرالزمان به راه انداخته اند و از این رهگذر،با حاکم کردن فضای آخرالزمانی و نظامی گری بر جهان به منافع سیاسی و اقتصادی خود می رسند.مثلاً آنها دولت آمریکا و سایر کشورها را مجبور می کنند که از شرکت های صهیونیستی اسلحه سازی در آمریکا،خریدهای میلیاردی داشته باشند.تاکنون در سایت های منونایت ها و فراماسونرها و صهیونیست های یهودی و مسیحی،پیشگویی های متعدد آخرالزمانی درباره سال های ۲۰۱۲،۲۰۰۹،۲۰۰۶،۲۰۰۰،۱۹۹۹،۱۹۹۶ شده و دروغ از آب درآمده است.البته توانسته اند برخی از مردم غافلگیر و جوگیر آمریکا و جهان را فریب دهند و جنگ عراق و افغانستان را به اصطلاح خودشان توجیه آخرالزمانی کنند.۲

در هالیوود انواع آخرالزمان ها به تصویر کشیده شده است.در کتاب «پیشگویی ها و آخرالزمان»۳ گونه های مختلف آن به پنج گروه تقسیم شده است:
۱- آخرالزمان تکنولوژیک
ساخته های دست بشر روزی بر ضد او می شوند و تکنولوژی،دشمن خالقش خواهد شد.این موضوع در این فیلم ها به تصویر کشیده شده است:دکتر فرانکشتاین،ترمیناتور و ماتریکس یک و دو.منجی در این آثار معمولاً یک انسان دانا و شجاع (و البته آمریکایی) است که با شهامت و دانش خود پیروانش را هدایت می کند و دشمنان را که همان مخلوق اوست،شکست می دهد.دقت کنید به نوع رهبری مورفیوس و نئو در ماتریکس.و این که نئو یا منجی،خود یک تکنسین کامپیوتر است که بر ضد ابرکامپیوتر و فضای مجازی قیام می کند.

۲- آخرالزمان طبیعی
بالاخره طبیعت که مورد هجوم انسان قرار گرفته و انواع آلودگی های زیستی در آن پدید آمده است،علیه نسل بشر عصیان می کند و وقایعی چون سیل،زلزله،گردباد و سونامی و آتشفشان های عظیم یا برخورد شهاب سنگ ها را موجب می شود،یا چون انسان در ژنتیک دستکاری کرده و در واقع در کار خدا دخالت نموده است.هیولاهای ناشناخته قرون اولیه حیات بشر بر زمین پدیدار می شوند و انسان را محاصره می کنند.در این جا نیز منجی همانی است که در بالا اشاره شد و البته ویژگی مهمش آمریکایی بودن اوست! مانند فیلم های برخورد عمیق،آرماگدون،قله دانتون،دنیای آب،گودزیلا و پارک ژوراسیک.

۳- آخرالزمان دینی
مهم ترین رویکرد سینمای هالیوود این است که به دو شیوه مستقیم و غیر مستقیم شرایط آخرالزمانی را به تصویر می کشد.در این مورد نیروی شّر،یا شیطان با وسوسه هایش یا با حضور فیزیکی اش،یا ضد مسیح (آنتی کرایست) یا دجال،که در زمان خاصی از زندان خود رها می شود و حیات بشر را تهدید می کند.

منجی نیز طبیعی است که یک متدیّن (کشیش قدّیس است که سِحر شیطان را باطل می کند.این منجی هم آمریکایی است!) به فیلم هایی نظیر جن گیر یک و دو،طالع نحس و پایان روزگار دقت کنید.

۴- آخرالزمان علمی – تخیلی
در این روش،سینماگران واقعیت و خیال را با هم تلفیق کرده و به مقصود خود می رسند.نیروهای شّر همان فضایی هایی هستند که از آن سوی کهکشان و از اعماق تاریک فضا به زمین حمله ور می شوند و منجی در این جا نیز با دانش و شجاعت خود مهاجمان فضایی را از بین می برد.(یک آمریکایی!) مانند مجموعه فیلم های بیگانه،روز استقلال،عنصر پنجم و جنگ ستارگان.

۵- آخرالزمان اسطوره ای افسانه ای
این نوع اخیراً بسیار مورد توجه هالیوود قرار گرفته و انواع فیلم های تولید شده در این باره نشان دهنده نوعی علاقه هالیوود به طرح آن است.سری سه گانه ارباب حلقه ها،و سری فیلم های هری پاتر که اکنون فیلم ها و کتاب های آن بسیار پرفروش شده و سود سرشاری را نصیب سازندگان آمریکایی کرده،از این گونه است.از دیگر فیلم های این گونه می توان مومیایی،بازگشت مومیایی،عقرب شاه،جادوگر مرلین و… را نام برد.

در این فیلم ها یک هیولای نادیده یا جادوگری وحشتناک و افسانه ای زندگی انسان ها را تهدید می کند و منجی و یارانش باید به سرزمین اسرار آمیز این هیولا سفر کنند و با زیرکی و توانایی خود با او بجنگند،زیرا او را فقط با سلاح اسرار آمیز و جادویی مثل خودش می توان از میان برداشت.سرانجام هم با کشف یک طلسم یا ابزاری سحر آمیز (نگاه کنید به حلقه ارباب حلقه ها یا هنر جادوگری هری پاتر) نماد شّر و بدی از بین می رود.

محتوای تمام این فیلم ها برگرفته از آمیزه ی مسیحیت و یهودیت است و در آن ها نشانه های فراوانی از این آموزه ها به چشم می خورد.در ۹۵ درصد این فیلم ها،منجی یک آمریکایی خوب است که یا مسیحی است یا یهودی.آدم های بد ماجرا هم یا شرقی هستند یا مسلمان،یا یک شرقی مسلمان و عمدتاً از نژاد عرب.۴

پی نوشت ها
۱- مقام معظم رهبری (دام عزه).
۲- چند فیلم درباره آخرالزمان ۲۰۱۲،گروه سیاسی و تلویزیون تبیان.
۳- نویسنده شاه حسینی،مجید.
۴- منجیان،سایت تبیان.
منبع : دوران آخرالزمان – هالیوود – رسانه در آخرالزمان – محمّد لک علی آبادی.
کلب الرضا بازدید : 111 یکشنبه 1391/04/25 نظرات (0)

 

 

تعدادی از احادیث بی شمار از پیامبر اکرم حضرت محمد رسول الله(درود خدا بر او باد) به نقل از منابع روایی شیعه و سنی آورده ایم که به روزگار غریبی اسلام در آخرالزمان و ظهور امام عصر( درود خدا بر او باد) مربوط است. مضامین احادیث آنقدر تکان دهنده و به روز هستند که انگار روزگار ما را مرور می کنند:

پیامبر خدا محمد مصطفی ( که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود:

روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد ، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند .

مومن در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد ، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است .

در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد .

اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند

زمانی بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان دل های شیاطین باشد ، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند ، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از آنها غایب باشی غیبتت کنند . افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.

 شکم هاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دین شان

در جایی دیگر رسول خدا فرمود : زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند .

از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود .

 در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد .

نخست: تجاوز به ناموسشان

و دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان ،

سوم: خشکسالی،

چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان .

اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند : یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود : آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند .

آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد

از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود:

روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد :

نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد ،

دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد

و سوم انکه بی ایمان از دنیا بروند .

 

 

یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟

پیامبر فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.

 از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند

در جایی دیگر در بحارالانوار جلد۵۲ص۱۹۰ پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.

در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .

به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند

در بحار ج ۷۷ص۳۶۹ آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی .

دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند . بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار ، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد .

 آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که…

روزگاری خواهد امد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر و اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که گویی آنان خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها . از حق جز نامی نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر وارد شود ، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود . و چون در آخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش را حفظ کند.

هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد

 در کنزالاعمال حدیث ۳۱۰۰۸ آمده است یکی از اصحاب پرسید دین خدا چگونه خواهد شد؟

پیامبر(ص) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هیچ دیندار دینش برایش سالم نماند جز اینکه از قله کوهی بگریزد یا از سوراخی به سوراخ دیگر پناه برد چون روباه که با بچه هایش چنین کند ، و این آخرالزمان باشد .

 هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد ، چون این وضع پیش آید عزب بودن و تجرد حلال شود ، در آن روزگار است که مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا هلاکت و تباهی اش به دست خویشان و همسایگانش باشد که او را به تهیدستی و فقر سرزنش کنندو بترسانند و تکالیفی بر او نهند که وی از عهده ان بر نیاید تا گاهی که او به پرتگاه های هلاکت سقوط کند .

در آخرالزمان فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند

 و نیز از پیامبر خدا در کتاب کنزالاعمال، حدیث ۲۹۰۳۲۴ روایت شده است که فرمود : در آخرالزمان دغلبازان و فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند، انچنان که نه شما و نه پدرانتان چنین حدیث هایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبدا به دام تزویر و فریب شان بیافتید .

 از علی بن ابی طالب(ع) درباه آخرالزمان پرسیده شد : آیا در آن زمان مومنانی وجود دارند؟ فرمود: آری . باز پرسیده شد: آیا از ایمان آنان بر اثر فتنه ها چیزی کاسته می شود؟ فرمود: نه ، مگر آن مقدار که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد اما آنان در رنج بسر برند.

 امیرالمونین (ع) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که مقرب نباشد جز به سخن چینی ، و جالب شمرده نشود جز فاجر بودن ، و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان دستگیری مستمندان زیان بشمار آید و صله رحم لطف وبزرگواری بشمار آید .(نهج/حکمت ۱۰۲)

 امام سجاد(ع) فرمود : چون خداوند می دانست در آخرالزمان اهل فکر دقیق النظر خواهند آمد، از این جهت قل هوالله و احد و آیاتی از سوره حدید نازل کرد. بحار ۶۰/۱۸

 بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید

 امام صادق(ع) فرمود : چون قائم ما قیام کند خداوند انچنان نیرویی به چشم و گوش پیروانش داده که به پیک و پیام اور نیازی نداشته باشند و به هرکجای جهان که باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند. بحار ۳۶/۴۵

 پیامبر (ص) فرمود :« این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع کنند و در کنار ان بجنگند تا قیامت بپا شود » و فرمود « در هر عصر و زمانی گروهی از امتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند » کنزالاعمال حدیث۳۴۴۹۹و۳۴۵۰۰

 

در جای دیگری فرمودند: « چون در اخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید که به دل هایشان دیندارند و دین انها از الایش به افکار مصون ماند." بحار ۵۲/۱۱۱

کلب الرضا بازدید : 152 یکشنبه 1391/04/25 نظرات (0)
پیامبر اکرم(ص) و امام اهل بیت(ع) در روایات متعدّدی به توصیف آخرالزّمان و بیان نشانه‌های عمومی این دوران پرداخته‌اند. یکی از این روایات، روایت مفصّلی است که در کتاب «الکافی» از امام ششم شیعیان(ع) نقل شده است. امام صادق(ع) در ابتدای این روایت، در پاسخ یکی از یاران خود که با ‌اشاره به برخورد تحقیرآمیز منصور عبّاسی با آن حضرت از ایشان می‌پرسد: اینان تا کی باید سلطنت کنند و ماکی از [آزار آنها] راحت و آسایش می‌یابیم. می‌فرماید: «آیا نمی‌دانی که هر چیزی مدّتی دارد ؟…آیا این سخن تو را سود می‌بخشد که بدانی هر گاه زمان این امر و [پایان دولت آنان] فرا رسد، از چشم بر هم زدنی زودتر رخ می‌دهد؟ اگر تو می‌دانستی که آنها در درگاه خداوند چه وضعی دارند، خشم تو نسبت به آنها بیشتر می‌شد. اگر تو یا [حتّی] همه ساکنان زمین کوشش کنند که آنها را از نظر گناه به وضعی بدتر از آنچه اکنون در آن به سر می‌برند، در آورند، نمی‌توانند. پس [مراقب باش] شیطان تو را نلغزاند و پریشان نکند؛ زیرا عزّت و سربلندی تنها از آن خدا، رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی‌دانند. آیا نمی‌دانی هر کس منتظر این امر باشد و در برابر آزار و‌ ترسی که به او وارد می‌شود، شکیبایی پیشه کند، فردای قیامت در صف ما محشور می‌شود». 1. آنگاه که دیدی حق مرده است و اهل حق از میان رفته‌اند؛ 2. ستم همه جا را فراگرفته است؛ 3. قرآن فرسوده شده و بدعت‌هایی از روی هوا و هوس در مفاهیم آن به وجود آمده است؛ 4. دین بی‌محتوا شده است، همانند ظرفی که آن را واژگون می‌سازند؛ 5. اهل باطل بر اهل حق بزرگی می‌جویند؛ 6. شرّ آشکار شده است و از آن نهی نمی‌شود و هر که کار زشت انجام دهد، معذورش نمی‌دارند؛ 7. فسق آشکار شده است و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده می‌کنند؛ 8. مؤمن، سکوت اختیار کرده است و سخنش را نمی‌پذیرند؛ 9. فاسق دروغ می‌گوید و کسی دروغ و افترایش را به او باز نمی‌گرداند؛ 10. بچّه کوچک، مرد بزرگ را خوار می‌شمارد؛ 11. پیوند خویشاوندی بریده می‌شود؛ 12. هر که را به کار بد بستایند،خوشحال می‌شود؛ 13. پسر بچّه همان می‌کند که زن می‌کند؛ 14. زنان با زنان ازدواج می‌کنند؛ 15. مدّاحی و چاپلوسی فراوان می‌شود؛ 16. مرد، مال خود را در غیر راه طاعت خدا خرج می‌کند و کسی از او جلوگیری نمی‌کند؛ 17. چون شخص مؤمنی را ببیند، از کوشش او به خدا پناه برد؛ 18. همسایه، همسایه خود را آزار می‌دهد و در این کار مانعی برای او نیست؛ 19. کافر خوشحال است از آنچه در مؤمن می‌بیند و شاد است از اینکه در روی زمین فساد و تباهی می‌بیند؛ 20. آشکارا شراب بنوشند و کسانی که از خدای عزّوجلّ نمی‌ترسد، برای نوشیدنش گرد هم می‌آیند؛ 21. امر به معروف کننده، خوار است؛ 22. فاسق در آنچه خدا دوست ندارد، نیرومند و ستوده است؛ 23. اهل قرآن و هر که آنان را دوست دارد، خوار است؛ 24. راه خیر بسته شده و راه شرّ مورد توجّه قرار گرفته است؛ 25. خانه کعبه تعطیل شده است و دستور به ‌ترک آن داده می‌شود؛ 26. مرد به زبان می‌گوید، آنچه را که به آن عمل نمی‌کند؛ 27. مردان، خود را برای استفاده مردان فربه می‌کنند و زنان برای زنان؛ 28. زندگی مرد از پس او اداره می‌شود و زندگی زن از فرج او؛ 29. زنان مانند مردان برای خود انجمن‌ها‌ ترتیب می‌دهند؛ 30. در میان فرزندان عبّاس، کارهای زنانگی آشکار می‌شود (و خود را مانند زنان زینت می‌کنند، همان گونه که زن برای جلب نظر شوهرش، خود را آرایش می‌کند)؛ 31. به مردها پول می‌دهند که با آنها یا زنانشان عمل نامشروع انجام دهند؛ 32. توانگر از شخص با ایمان عزیزتر است؛ 33. رباخواری آشکار است و رباخوار سرزنش نمی‌شود؛ 34. زن‌ها به زنا افتخار می‌کنند؛ 35. زن برای نکاح مردان با شوهر خود همکاری می‌کند؛ 36. بیشتر مردم و بهترین خانه‌ها آن باشد که به زنان در هرزگی‌شان کمک می‌کنند؛ 37. مؤمن به خاطر ایمانش غمناک و پست و خوار می‌شود؛ 38. بدعت و زنا آشکار می‌شود؛ 39. مردم به شهادت ناحق اعتماد می‌کنند؛ 40. دستورهای دینی بر اساس تمایلات ‌اشخاص تفسیر می‌شود؛ 41. حلال، تحریم شود و حرام ، مجاز؛ 42. مردم چنان در ارتکاب گناه گستاخ شده‌اند که منتظر رسیدن شب نیستند؛ 43. مؤمن نمی‌تواند کار بد را نکوهش کند، جز با قلب؛ 44. مال کلان در راه غضب الهی خرج می‌شود؛ 45. زمام‌داران به کافران نزدیک می‌شوند و از نیکان دوری می‌گزینند؛ 46. والیان در داوری رشوه می‌گیرند؛ 47. پست‌های حسّاس دولتی به مزایده گذارده می‌شود؛ 48. مردم با محارم خود نزدیکی می‌کنند؛ 49. به تهمت و سوءظن، مرد به قتل می‌رسد؛ 50. مرد به مرد پیشنهاد عمل زشت می‌کند و خود و اموالش را در اختیار او می‌گذارد؛ 51. مرد به خاطر آمیزش با زنان سرزنش می‌شود (که چرا با مردان آمیزش نمی‌کند)؛ 52. مرد از کسب زنش از هرزگی نان می‌خورد و آن را می‌داند و به آن تن می‌دهد؛ 53. زن بر مرد خود مسلّط می‌شود وکاری را که مرد نمی‌خواهد انجام می‌دهد و به شوهر خود خرجی می‌دهد؛ 54. مرد، زن و کنیزش را (برای زنا) کرایه می‌دهد و به خوراک و نوشیدنی پستی تن در می‌دهد؛ 55. سوگندهای به ناحق به نام خدا بسیار می‌شود؛ 56. قمار آشکار می‌شود؛ 57. شراب را بدون مانع و آشکارا می‌فروشند؛ 58. زنان مسلمان، خود را در اختیار کافران می‌گذارند؛ 59. لهو ولعب آشکار می‌شود و کسی که از کنار آن می‌گذرد، از آن جلوگیری نمی‌کند (و کسی جرئت جلوگیری را ندارد)؛ 60. کسی که مردم از تسلّط و قدرتش‌ ترس دارند، مردم شریف را خوار می‌کند؛ 61. نزدیک‌ترین مردم به فرمان روایان کسی است که به دشنام گویی ما خاندان ستایش شود؛ 62. هر کس ما را دوست دارد، دروغ گویش می‌دانند و شهادت او را نمی‌پذیرند؛ 63. مردم، در گفتن حرف زور و ناحق با یکدیگر رقابت می‌کنند؛ 64. شنیدن قرآن بر مردم سنگین و گران می‌آید و در عوض، شنیدن سخنان باطل بر مردم آسان است؛ 65. همسایه، همسایه را از‌ترس زبانش گرامی می‌دارد؛ 66. حدود خدا تعطیل می‌شود و در آن به دلخواه خود عمل می‌کنند؛ 67. مساجد طلا کاری می‌شود؛ 68. راستگو‌ترین مردم پیش آنها، مفتریان دروغ گویند؛ 69. شرّ و سخن‌چینی آشکار می‌شود؛ 70. ستم کاری گسترش می‌یابد؛ 71. غیبت را سخن نمکین می‌شمارند و مردم یکدیگر را بدان مژده می‌دهند؛ 72. برای غیرخدا به حج و جهاد می‌روند؛ 73. سلطان به خاطر کافر، مؤمن را خوار می‌کند؛ 74. خرابی و ویرانی بیش از آبادی است؛ 75. زندگی مرد از کم فروشی اداره می‌شود؛ 76. خون ریزی را آسان می‌شمارند؛ 77. مرد برای غرض دنیایی ریاست می‌طلبد و خود را به بدزبانی مشهور می‌سازد تا از او بترسند و کارها را به او واگذار کنند؛ 78. نماز را سبک می‌شمارند؛ 79. مرد مال بسیار دارد؛ ولی از وقتی که آن را پیدا کرده، زکات آن را نپرداخته است؛ 80. قبر مرده‌ها را می‌شکافند و آنها را می‌آزارند و کفن‌هایشان را می‌فروشند؛ 81. آشوب بسیار می‌شود؛ 82. مرد روز خود را به نشئه (شراب) به شب می‌برد و شب را به مستی صبح می‌کند 83. با حیوانات عمل زشت انجام می‌دهند؛ 84. حیوانات یکدیگر را می‌درند؛ مرد به مصلّی می‌رود؛ ولی چون بر می‌گردد،جامه در تن ندارد؛ 85. دل مردم سخت و چشمانشان خشک می‌شود و یاد خدا بر آنان سنگین می‌آید؛ 86. کسب‌های حرام گسترش می‌یابد و بر سر آن رقابت می‌کنند؛ 87. نماز خوان برای ریا و خودنمایی نماز می‌خواند؛ 88. فقیه برای غیر دین فقه می‌آموزد و دنیا و ریاست، طلب می‌کند؛ 89. مردم دور کسی را گرفته‌اند که قدرت دارد؛ 90. هر کس روزی حلال می‌جوید، سرزنش می‌شود و جوینده حرام ، مورد ستایش و تعظیم است؛ 91. در مکّه و مدینه کارهایی می‌کنند که خداوند دوست ندارد و کسی هم نیست که مانع شود و هیچ کس آنها را از این کارهای زشت باز نمی‌دارد؛ 92. آلات لهو و لعب [حتّی] در مکّه و مدینه آشکار می‌شود؛ 93. مرد سخن حق می‌گوید و امر به معروف و نهی از منکر می‌کند؛ دیگران او را نصیحت می‌کنند و می‌گویند این کار بر تو لازم نیست؛ 94. مردم به همدیگر نگاه می‌کنند و به مردم بدکار اقتدا می‌کنند؛ 95. راه خیر به کلّی خالی است و کسی از آن راه نمی‌رود؛ 96. مرده را به مسخره می‌گیرند و کسی برای مرگ او غمگین نمی‌شود؛ 97. هر سال بدعت و شرارت بیشتر می‌شود؛ 98. مردم و انجمن‌ها تنها از توانگران پیروی می‌کنند؛ 99. به فقیر چیزی می‌دهند؛ در حالی که به او می‌خندند و برای غیر خدا به او ‌ترحّم می‌کنند؛ 100. نشانه‌های آسمانی پدید می‌آید؛ ولی کسی از آن هراس ندارد؛ 101. مردم در حضور جمع، همانند بهایم مرتکب اعمال جنسی می‌شوند و هیچ کس از‌ ترس، کار زشت را انکار نمی‌کند؛ 102. مرد در غیر اطاعت خدا زیاد خرج می‌کند؛ ولی در مورد اطاعت خدا از کم هم دریغ می‌ورزد؛ 103. آزار به پدر و مادر آشکار می‌شود و مقام آنها را سبک می‌شمارند و حال آنها در پیش فرزند از همه بدتر باشد و از اینکه به آنها افترا زده شود، خوشحال می‌شوند؛ 104. زن‌ها بر حکومت چیره می‌شوند و پست‌های حسّاس را قبضه می‌کنند و کاری پیش نمی‌رود، جز آنچه به دلخواه آنان باشد؛ 105. پسربه پدر خود افترا می‌زند و به پدر و مادر خود نفرین می‌کند و از مرگشان خوشحال می‌شود؛ 106. اگر روزی بر مردی بگذرد که در آن روز، گناه بزرگ مرتکب نشده باشد، مانند هرزگی یا کم فروشی یا انجام کار حرام یا می‌خوارگی، آن روز غمگین است و خیال می‌کند که وزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بیهوده تلف شده است؛ 107. سلطان موّاد غذایی را احتکار می‌کند، 108. حقّ خویشاوندان پیامبر (خمس) به ناحق تقسیم می‌شود و بدان قمار بازی و می‌خوارگی می‌کنند؛ 109. با شراب درمان می‌کنند و بدان بهبودی می‌جویند؛ 110. مردم در مورد ‌ترک امر به معروف و نهی از منکر و بی‌عقیدگی یکسان می‌شوند؛ 111. منافقان و اهل نفاق سر وصدایی دارند و اهل حق، بی‌سر و صدا و خاموشند؛ 112. برای اذان گفتن و نماز خواندن مزد می‌گیرند؛ 113. مسجد‌ها پر است از کسانی که از خدا‌ ترس ندارند و برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد می‌آیند و در مساجد، از شراب مست 114. شخص مست که از خود تهی است، بر مردم پیش نمازی می‌کند و به مستی او ایراد نمی‌گیرد و چون مست شود، گرامی‌اش می‌دارند؛ 115. هر که مال یتیمان را بخورد، شایستگی او را می‌ستایند؛ 116. قاضیان به خلاف دستور خدا داوری می‌کنند؛ 117. زمام داران از روی طمع، خیانت‌کاران را امین خود می‌سازند؛ 118. میراث (یتیمان ) را فرمان روایان به دست افراد بدکار و بی باک نسبت به خدا داده‌اند، از آنها حقّ حساب می‌گیرند و زمام آنها را رهایی می‌سازند تا هر چه می‌خواهند انجام دهند؛ 119. بر فراز منبرها، مردم را به پرهیزکاری دستور می‌دهند؛ ولی خود گویندگان به آن دستور عمل نمی‌کنند؛ 120. وقت نماز‌ها را سبک می‌شمارند؛ 121. صدقه را به وساطت دیگران به اهل آن می‌دهند و به خاطر رضای خدا نمی‌دهند؛ بلکه از روی درخواست مردم و اصرار به آنها می‌پردازند؛ 122. تمام همّ و غمّ مردم، شکم و عورتشان است، باکی ندارند که چه بخورند و با چه آمیزش کنند؛ 123. نشانه‌های حقّ کهنه گشته است». دنیا به آنها روی آورده است؛ 124. امام صادق(ع)پس از پیش‌بینی این حوادث، خطاب به راوی فرمود :«در چنین زمانی مراقب خود باش. نجات خود را از خداوند بخواه (فرج نزدیک است) و بدان که مردم با این نافرمانی‌ها سزاوار عذابند. اگر عذاب بر آنها فرود آمد و تو در میان آنها بودی، باید به سوی رحمت حق بشتابی تا از کیفری که آنها به واسطه سرپیچی از فرمان خدا می‌بینند، بیرون بیایی». بدان که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌گرداند: «و إنّ رحمه الله قریبٌ من المحسنین» پی‌نوشت‌ها: ۱٫ الکافی، ج ۸، صص ۳۶ ـ ۴۲، ح ۷؛ بحارالأنوار، ج۵۲، صص ۲۵۴ ـ ۲۶۰٫

تعداد صفحات : 3

درباره ما
Profile Pic
اللهم العن جبت و طاغوت اللهم العن اول ظالم ظلم به حق محمد اللهم العن قاتلتي فاطمه الزهرا برعمرتاصبح قيامت لعنت سلام به دوستانی که به این وبلاگ سر میزنند دوستان عزیز شما علاوه بر اینکه می توانید کتب روایی و حدیثی در این وبلاگ دانلود کنید می توانید در "تالار گفت و گو و انجمن تخصصی مهدویت" شرکت کنید و نظرات و پیشنهادات خود را در آن قرار دهید و با سایر دوستان خود به گفت و گو بپردازید. با تشکر مدیریت وبلاگ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما چه امکانات دیگری در این وبلاگ قرار بدهم
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 25
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 28
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 200
  • بازدید سال : 692
  • بازدید کلی : 30,688
  • کدهای اختصاصی

    فرم تماس

    ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ

    اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

    سایت خدماتی بیست تولز

    ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد دعای فرج آقا امام زمان ( عج )
     شناخت عمر بن الخطاب از منابع اهل سنت
    یاس مدیا - مرجع سخنرانی مذهبی