loading...
امام زمان(عجل الله تعالی فرجهم الشریف)
کلب الرضا بازدید : 197 جمعه 1391/05/13 نظرات (0)

سالمرگ عدو الله و عدو رسوله یکی از بزرگترین دشمنان امیرالمومنین عایشه ملعونه است که دیگه فکر نکنم نیازی به توصیه باشه خودتون به وظیفه تون عمل میکنید!!




آیات کرامات خدا نازل شد

طومار سقیفه وجمل باطل شد

مژده بده بر آل علی و زهرا

امروزحمیرا به درک واصل شد

کلب الرضا بازدید : 216 جمعه 1391/05/13 نظرات (0)
«انا اعطيناک الکوثر فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر»

نخستين مظهر و نشانه‏ي کوثر که بر دامان پاک فاطمه‏ي اطهر (سلام الله عليها) پا به عرصه‏ي گيتي نهاد امام حسن عليه السلام بود. نشانه‏اي از تجلي مقدس‏ترين پديده‏اي که از خجسته‏ترين پيوند برين انساني، نصيب حضرت محمد صلي الله عليه و آله، علي مرتضي عليه السلام و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گرديد. همان لؤلؤي که از برزخ دو اقيانوس نبوت و امامت‏به ظهور پيوست ومعجزه‏ي بزرگ «مرج البحرين يلتقيان، بينهما برزخ لا يبغيان، يخرج منهما اللؤلوء والمرجان‏» . (1) را تجسم بخشيد و کلام خدا در کلمه‏ي وجود چنين ظاهر شد. از نيايي الهام گير و پدري پيشوا، وارثي برخاکيان و جلوه‏اي برافلاکيان پديد آمد با وراثتي ابراهيمي، مقصدي محمدي، منهجي علوي، زهره‏اي زهرايي که عصاي فرعون کوب موسي را در دست صلح آفرين عيسوي داشت و تنديس زنده‏ي اخلاق قرآن بود و رايت جاودانگي اسلامي را در زندگي توام با مجاهده و شکيبايي تضمين کرد و بقاع امن و ايمان را به ابديت در بقيع شهادت بر افراشت و مکتبش از خاک گرم مدينه به همه سوي جهان جهت‏يافت و با همه‏ي مظلوميتش در برابر سياهي و تباهي جبهه گرفت و به حقيقت اصالت‏بخشيد و مشعلدار گمراهان و زعيم ره يافتگان گرديد. حضرتش در بقيع بي بقعه; در جوار جده‏ي پدريش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنينش امام سجاد عليه السلام و مضجع امام باقر و امام صادق عليهما السلام آرميده است. (2)

امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارايي‏اش را به دو نصف کرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق کرد
تولد و کودکي

فرزند گرامي رسول الله و نخستين نوه‏ي او در مقدس‏ترين ماه‏هاي سال قمري يعني پانزدهم (3) رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.

امام مجتبي عليه السلام در دامان حضرت زهرا (سلام الله عليها) بزرگ شد. او از همان دوران کودکي از نبوغ سرشاري برخوردار بود وي با حافظه‏ي نيرومندش، آياتي را که بر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل مي‏شد، مي‏شنيد و همه را حفظ مي‏کرد و وقتي به خانه مي‏رفت‏براي مادرش مي‏خواند و حضرت فاطمه (سلام الله عليها) آن آيات و سخنان رسول الله صلي الله عليه و آله را براي حضرت علي عليه السلام نقل مي‏کرد و علي عليه السلام به شگفتي مي‏پرسيد: اين آيات را چگونه شنيده است؟ و زهراي مرضيه مي‏فرمود: از حسن عليه السلام شنيده‏ام. (4)

به داستاني در اين مورد توجه کنيد:

«روزي علي عليه السلام پنهان از ديدگان فرزندش به انتظار نشست، تا ببيند فرزندش چگونه آيات را بر مادرش تلاوت مي‏کند.

امام حسن عليه السلام به خانه آمد و خواست آيات قرآن را براي مادرش بخواند; ولي زبانش به لکنت افتاد و از گفتار باز ماند و چون مادرش علت را پرسيد، گفت: مادر جان! گويا شخصيت‏بزرگي در اين خانه است که شکوه وجودش، مرا از سخن گفتن باز مي‏دارد» . (5)

درس اخلاق

از امام مجتبي عليه السلام خواستند که سخني و مطلبي درباره‏ي اخلاق نيکوي پيامبر صلي الله عليه و آله بگويد. او فرمود:

هر کس نيازي به حضور پيامبر صلي الله عليه و آله مي‏برد حاجتش رد نمي‏شد و هرچه در توان داشت‏براي رفع نياز مردم به کار مي‏برد و شنيدم پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: هر کس نماز صبح را بگذارد، آن نماز بين او و آتش دوزخ ديواري ايجاد مي‏کند. (6)

امام حسن عليه السلام از منظر رسول الله صلي الله عليه و آله

حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله فضايل و امتيازات فرزندش امام حسن مجتبي عليه السلام را بين مسلمانان تبليغ مي‏کرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه‏ي حقيقي که به وي داشت همه‏جا سخن مي‏گفت.

آنچه از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد حضرت مجتبي عليه السلام بيان شده است چنين است:

«هر کس مي‏خواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن عليه السلام نگاه کند» . (7)

«حسن گل خوشبويي است که من از دنيا برگرفته‏ام‏». (8)

روزي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به منبر رفت و امام حسن عليه السلام را در کنارش نشانيد و نگاهي به مردم کرد و نظري به امام حسن عليه السلام انداخت و فرمود: «اين فرزند من است و خداوند اراده کرده که به برکت و جود او بين مسلمانان صلح را برقرار سازد» . (9) يکي از ياران رسول الله صلي الله عليه و آله مي‏گويد: پيغمبر صلي الله عليه و آله را ديدم که امام حسن عليه السلام را بر دوش مي‏کشيد و مي‏فرمود: «خدايا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار» . (10)

هر کس مي‏خواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن عليه السلام نگاه کند

روزي پيامبر معظم اسلام صلي الله عليه و آله امام حسين عليه السلام را بر دوش گرفته بود، مردي گفت: اي پسر بر مرکب خوبي سوار شده‏اي. پيامبر فرمود: «او هم سوار خوبي است‏» . (11)

شبي پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله نماز عشاء مي‏خواند و سجده‏اي طولاني به جا آورد. پس از پايان نماز، دليل را از حضرتش پرسيدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت‏بودم که پياده‏اش کنم. (12)

انس بن مالک نقل مي‏کند که: رسول الله صلي الله عليه و آله درباره‏ي امام حسن عليه السلام به من فرمود:

اي انس! حسن فرزند و ميوه‏ي دل من است، اگر کسي او را اذيت کند، مرا اذيت کرده و هر کس مرا بيازارد، خدا را اذيت کرده است. (13)

زينب دختر ابو رافع مي‏گويد: حضرت زهرا (سلام الله عليها) در هنگام بيماري رسول الله صلي الله عليه و آله هر دو فرزندش را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آورد و فرمود: اينان فرزندان شما هستند. اکنون ارثي به آنان بدهيد. حضرت فرمود:

«شرف و مجد و سيادتم را به حسن عليه السلام دادم و شجاعت وجود خويش را به حسين عليه السلام بخشيدم‏» . (14)
اسوه‏ي بزرگواري

امام حسن عليه السلام در طول زندگي پر برکتش همواره در راه هدايت و ارشاد مردم گام بر مي‏داشت و شيوه‏ي برخوردش با عموم مردم - حتي دشمنان - چنان جالب و زيبا بود که همه را به خود جذب مي‏کرد.

مورخين نوشته‏اند «روزي امام مجتبي عليه السلام سواره از راهي مي‏گذشت. مردي شامي بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتي که فحش‏هايش تمام شد، امام عليه السلام رو به او کرده و سلامش کرد! آنگاه خنديد و گفت: اي مرد! فکر مي‏کنم در اين جا غريب هستي... اگر از ما چيزي بخواهي، به تو عطا خواهيم کرد. اگر گرسنه‏اي سيرت مي‏کنيم، اگر برهنه‏اي مي‏پوشانيمت، اگر نيازي داري، بي‏نيازت مي‏کنيم، اگر از جايي رانده شده‏اي پناهت مي‏دهيم، اگر حاجتي خواسته باشي برآورده مي‏کنيم، هم‏اينک بيا و مهمان ما باش. تا وقتي که اين‏جا هستي مهمان مايي...

مرد شامي که اين همه دل‏جويي و محبت را از امام مشاهده کرد به گريه افتاد و گفت:

«شهادت مي‏دهم که تو خليفه‏ي خدا روي زمين هستي و خداوند بهتر مي‏داند که مقام خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. من پيش از اين، دشمني تو و پدرت را به سختي در دل داشتم. اما اکنون تو را محبوب ترين خلق خدا مي‏دانم.

آن مرد، از آن پس، از دوستان و پيروان امام عليه السلام به شمار آمد و تا هنگامي که در مدينه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود. (15)
اسوه‏ي ايثارگري

يکي ديگر از صفات برجسته‏ي امام مجتبي عليه السلام انفاق و بخشش بي‏سابقه‏ي اوست.

تاريخ نگاران نوشته‏اند: امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارايي‏اش را به دو نصف کرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق کرد. (16)

امام حسن عليه السلام ملجاء درماندگان، آرام بخش دل‏هاي دردمندان و اميد تهيدستان بود، هيچ گاه نشد که فقيري به حضور آن بزرگوار برسد و دست‏خالي برگردد. در همين مورد نقل کرده‏اند: مردي به حضور امام حسن عليه السلام آمد و اظهار فقر و حاجت کرد. امام حسن عليه السلام دستور داد تا پنجاه هزار درهم، به اضافه‏ي پانصد دينار به او بدهند. مرد سائل حمالي را صدا زد که پول‏هايش را برايش ببرد. امام مجتبي عليه السلام پوستين خود را هم به آن مرد داد و فرمود: اين را هم به جاي کرايه به آن مرد بده. (17)

حسن گل خوشبويي است که من از دنيا برگرفته‏ام‏
امام حسن مجتبي عليه السلام بعد از پدر

پس از آن که حضرت علي عليه السلام در محراب عبادت خون خويش را به پاي درخت توحيد نثار کرد امام مجتبي غمگين در سوگ اسوه‏ي صبر و بردباري، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازي از سخنانش فرمود:

... لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه الاولون بعمل ولا يدرکه الاخرون بعمل... (18)

«شب گذشته مردي از اين جهان در گذشت که هيچ يک از پيشينيان - در انجام وظيفه و اعمال شايسته بر او سبقت نگرفتند و از آيندگان نيز کسي را ياراي پا به پايي او نيست...

و سپس فرمود: علي عليه السلام در شبي رخت از جهان بست که در آن شب عيساي مسيح به آسمان عروج کرد، يوشع بن نون جانشين موساي پيامبر نيز در آن شب درگذشت.

پدرم در حالتي دنيا را ترک کرد که هيچ سيم و زر و اندوخته‏اي نداشت. مگر تنها هفتصد درهم که از هداياي مردم به جا مانده بود که قصد داشت‏با آن خدمتکاري بگيرد.

در اينجا، امام گريست و مردم نيز همصدا با حضرت مجتبي عليه السلام گريستند.

سپس ادامه داد: من پسر بشيرم، من پسر نذيرم، من از خانواده‏اي هستم که خداوند دوستي آنان را در کتاب خويش (قرآن) واجب کرده است آن جا که مي‏فرمايد:

«قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي ومن يقترف حسنة نزد له فيها حسنا..» . (19) بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم در خواست نمي‏کنم جز دوست داشتن نزديکانم [ اهل بيتم] ; و هر کس کار نيکي انجام دهد، بر نيکي‏اش مي‏افزاييم‏» .

بر اين اساس دوستي ما - خاندان - همان حسنه و خوبي است که خداوند بدان اشاره کرده است.

سپس بر جاي خود نشست.

در اين هنگام «عبدالله بن عباس‏» برخاست و به مردم گفت: اين فرزند پيامبر شما و جانشين امام علي عليه السلام است، اکنون او رهبر و امام شماست. بياييد و با او بيعت نماييد!

مردم گروه گروه به سوي حضرت مجتبي عليه السلام روي آوردند و بيعت کردند. سپس امام عليه السلام خطبه‏اي بيان فرمود که در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پيامبر و اولي الامر تاکيد شده بود و مردم را از پيروي شيطان برحذر داشت و اهميت ايمان و عمل خير را يادآور گرديد (20) .

امام مجتبي عليه السلام در سال چهلم هجرت و در سن 37 سالگي با مردم بيعت کرد و با آن‏ها شرط کرد که: با هر که من صلح کنم شما هم صلح کنيد، با هر که من جنگ کنم شما هم جنگ کنيد و آن‏ها قبول کردند (21) .

در ضمن امام عليه السلام نامه‏اي به معاويه نوشت و او را دعوت به بيعت کرد و متذکر شد که اگر در امر اداره‏ي جامعه اخلال کند و جاسوس بگمارد با قاطعيت‏برخورد خواهد کرد و در مورد دستگيري و اعدام دو جاسوس وي به او هشدار داد (22) .

معاويه در پاسخ امام نوشت:

... من از تو سابقه بيشتري دارم، پس بهتر آن که تو پيرو من باشي. من نيز قول مي‏دهم که خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بيت‏المال عراق است در اختيار تو خواهم گذارد... (23) و چنين بود که معاويه از پذيرش حق امتناع ورزيد و نه تنها از بيعت‏با امام حسن عليه السلام خودداري کرد، بلکه عملا به طرح توطئه عليه حضرت پرداخت و با خدعه و فريب و تطميع، افرادي را برانگيخت تا نسبت‏به قتل امام عليه السلام اقدام نمايند و سرانجام اين امام مظلوم در بيت‏خودش به دست همسرش «جعده‏» زهر خورانده شد و به جاي اين که نوشي براي مولي باشد نيشي شد که جگر امام مجتبي عليه السلام را پاره کرد.

امام عليه السلام با دسيسه معاويه مسموم گرديد... (24) و پس از چهل روز در روز بيست و هشتم ماه صفر سال پنجاهم هجري به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد. چونان خورشيدي در دل زمين (25) .


پي نوشت :

1) الرحمن، 19، 20 و 22.

2) با استفاده از مقدمه‏ي مترجم کتاب زندگاني امام حسن عليه السلام تاليف باقر شريف القرشي.

3) تاريخ خلفاء، ص 73، سيوطي - دائرة المعارف بستاني واژه‏ي حسن.

4) ترجمه‏ي زندگاني امام حسن، ص‏59، باقر شريف القرشي.

5) همان، ص‏60.

6) اسد الغابه، ج‏2 ص‏185.

7) البداية والنهاية، ج‏8 .

8) الاستيعاب، ج‏2.

9) مسند احمد حنبل، ج‏5 ص‏44.

10) البداية والنهاية، ج‏8.

11) صواعق المحرقة، ص‏280- حلية اولياء، ص‏226.

12) الاصابه، ج‏2.

13) کنز العمال، ج‏6 ص‏222، متقي هندي.

14) ترجمه‏ي اعلام الوري ص‏304، طبرسي.

15) ستارگان درخشان، ص‏42، محمد جواد نجفي.

16) تاريخ يعقوبي، ج‏2 ص‏215- اسد الغابه، ج‏2 ص‏13، تذکره سبط بن جوزي، ص‏196.

17) ستارگان درخشان، ص‏46.

18) ارشاد مفيد، ص‏348- جلاء العيون مجلسي، ص‏378، تهران، انتشارات اسلامي، چاپ 1353.

19) شوري / 23.

20) زندگاني چهارده معصوم عليه السلام، ص‏543، عماد زاده .

21) جلاء العيون، ص‏378 .

22) ارشاد مفيد، ص‏350 .

23) نهج البلاغه، شرح ابن ابي الحديد، ج‏16، ص‏35 .

24) پيشواي دوم، ص‏28 .

25) آفتابي در هزاران آيينه، ص‏119، جواد نعيمي.

نويسنده: سيد عباس رفيعي پور

منبع: پايگاه حوزه
کلب الرضا بازدید : 111 پنجشنبه 1391/05/05 نظرات (0)
در اين قسمت به آياتي از قرآن پرداخته مي شود كه از نگاه احاديث و مفسران در باره حضرت نازل شده و يا درارتباط با ايشان مي باشند .
خديجه پاك و برگزيده...
و اذ قالت الملائكه يا مريم ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفيك علي نساء العالمين
آنسان كه ملائكه گفتند : اي مريم خداوند شما را پاك گردانيد و برگزيد و نيز بر تمام زنان جهان هستي برتري داد سوره آل عمران آيه 42

مخاطب قرآن در اين برتري كمال و پاكي حضرت مريم صلوات الله عليها مي باشد لكن با توجه به اينكه مفسراني چون قرطبي طبرسي ابن كثير و آلوسي بغدادي در ذيل تفسير اين آيه با استناد به كلامي از رسول الله صلي الله عليه و آله كه فرمودند : فضلت خديجه علي نساء امتي كما فضلت مريم علي نساء العالمين يعني خديجه بر زنان امتم برتري يافت همانگونه كه مريم بر زنان جهان برتري داشت و نيز در كلام ديگري كه حضرت علي عليه السلام فرمودند كه از رسول الله صلي الله عليه و آله شنيدم كه مي فرمودند : خير نسائها مريم بنت عمران و خديجه بنت خويلد (تفسير ابن كثير ج 1 ص 323 ) يعني بهترين زنان مريم دختر عمران و خديجه دختر خويلد هستند گوياي اين واقعيت است كه مصداق ديگر اين آيه حضرت خديجه صلوات الله عليها نيز مي باشند
بر استواري اين ادعا احاديثي است كه مفسران در ذيل تفسير اين آيه گزارش كرده اند و در آنها نام مبارك اين بانوي كم نظير جهان هستي بيان شده است چنانچه قرطبي مي نويسد : ظاهر قرآن و احاديث اقتضا مي كند كه حضرت مريم از تمام زنان برتر و پس از آن فاطمه و سپس خديجه و بعد آسيه باشد تفسير جامع الاحكام ج 4 ص 59 اين سخن مفهوم كلامي است كه از رسول الله عليه و آله گزارش شده است بنگريد خديجه در سنت را
اميد آنكه با انس و ارتباط و توسل به حضرت خديجه صلوات الله عليها اين واقعيت در باور ما مسلمانان جاي گيرد.

نقش حضرت خديجه در بي نيازي رسول الله از نظر مالي و...
ووجدك عائلا" فاغني
و تو را فقير الي الله يافت و سپس بي نياز كرد سوره ضحي آيه 8

درتفسير فرات كوفي با استناد به كلامي از ابن عباس خديجه را عامل غناي رسول الله دانسته است .عن ابن عباس رضي الله عنه : ووجدك ضالا" عن النبوه "فهدي" الي النبوه "ووجدك عائلا" فاغني" بخديجه.تفسير فرات كوفي حديث 730

اگرچه برخي از مفسران (زمخشري در كشاف ج 4/768 و علامه طباطبائي در الميزان ج 20/311 ) بي نيازي را اقتصادي دانسته اند لكن كلي بودن آيه و كلام امام رضا (ع) (در تفسير صافي ج 4/342 و كنز الدقايق ج 14/321) كه فرمودند : خداوند با مستجاب نمودن دعاي حضرت ايشان را بي نياز نمودند .مي توان خديجه (س) را عاملي بشري انساني و مادي براي فراهم نمودن بستربي نياز معنوي و مادي حضرت دانست .
و بر استواري اين نتيجه كلام قرطبي است در تفسير اين آيه كه مي نويسد:شما را بواسطه خديجه رضي الله عنها بي نياز نمود.(تفسير الجامع الاحكام ج 20/72)
کلب الرضا بازدید : 115 پنجشنبه 1391/05/05 نظرات (0)



1- خدیجه صلوات الله علیها گام به گام با رسول الله صلوات الله علیها
در کلامی از نخستین امام , علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در تبین جایگاه و رابطه ی ویژه حضرت , با رسول الله صلوات الله علیه , چنین می خوانیم :

…و لقد كان يجاور في كل سنة بحراء فأراه و لا يراه غيري و لم يجمع بيت واحد يومئذفي الإسلام غير رسول الله (صلى‏الله عليه‏و آله) و خديجة و أنا ثالثهما أرى نورالوحي و الرسالة و أشم ريح النبوة. و لقد سمعت رنة الشيطان حين نزل الوحي عليه (صلى‏الله عليه‏ و آله) فقلت يا رسولالله ما هذه الرنة فقال هذا الشيطان قد أيس من عبادته إنك تسمع ما أسمع و ترى ماأرى إلا أنك لست بنبي و لكنك لوزير و إنك لعلى خير.


( مکاتیب الرسول ج1 صفحه 407 , با اختلافاتی در نهج البلاغه خطبه 192 معروف به قاصعه )


... هر سال که در حرا خلوت می گزید , من ایشام را می دیدم و جزمن و خدیجه , کسی ایشان رانمی دید و در آن روز که هیچ مسلمانی نبود , جز رسول الله صلی الله علیه و آله و خدیجه سلام الله علیه ها , مسلمانی نبود که من سومین آنان بودم.

نور وحی و پیامبری را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم و در زمانی که وحی بر ایشان صلی الله علیه و آله , عرضه می شد , ناله های شیطان رامی شنیدیم ...

2- خواستگاري
مطلب دوم : خواستگاري تقاضاي ازدواج از جانب خديجه (س) مطرح مي شود زيرا انديشه بيش از بيست سال بر اين انتخاب تامل نموده است .تا ان زمان حاضر به زندگي مشترك با هيچ مردي از مكه نبودند وبه خواستگاراني چون ابوسفيان عقبه بن ابي معيط و... وقعي ننهادند.

اكنون زمان شايسته براي صحيحترين انتخاب فرارسيده و با عرفاني كه به امين مكه دارد بايسته است كه خود بر سنتهاي جاهلي عربستان خط بطلان كشد و سكوت مدبرانه وفهيمانه را بشكند و اينچنين بگويد :به دليل قرابت شما به خودم وارجمندي و والامقامي و امين وشريف بودن شما درقبيله و داشتن بايسته ترين رفتارها و درستي كلام براي ازدواج با شما اماده ام !پس ازاگاهي رسول الله(ص) از پيشنهاد خديجه (س) با عمو ها به گفتگو مي پردازند و ايشان براي خواستگاري به منزل خديجه (س) مي روند و از حضرت خديجه (س) خواستگاري ميكنند.(سيره ابن اسحاق /130 ونيز طبقات ج 6/11)

وازجانب خديجه (س) نيز عمويش عمروبن اسد پاسخ گومي باشد .(طبقات ابن سعد ج 1/88)
3- خديجه در زمان ازدواج با پيامبر
مطلب اول:ابن اسحاق در معرفي خديجه (س)مي نويسد:...خديجه در ان زمان (پيشنهاد ازدواج با رسول الله (ص) )درميان زنان قريش از بهترين اجداد برخوردار بود.شريف ترين و پولدار ترين زن قريشي بود به گو نه اي كه هر كس توان خواستگاري داشت بر ازدواج با ايشان حريص بود. (سيره ابن اسحاق ص129)

ويا معرفي در توصيف خديجه چنين ميگويد:خديجه دختر خويلد بن اسد ....زني دور انديش ونيرومند و پرطاقت در برابر سختيها وشريف وصاحب كرامت و خيرو از نظر اجداد در ميان زنان قريش نخبه وبرگزيده و در مولايي و بزرگي بزرگترين انان و...بگونه اي كه انساني در خويش توان خواستگاري مي ديد حريص بر ازدواج با ايشان بود.وي را خواستگاري مي كردند و برايش هزينه ها مي كردند.(اما ناكام بر مي گشتند) طبقات ابن سعد ج1/88

ابن عباس مي گو يد:خديجه در زمان ازدواج با رسول الله(ص)و...بيست و هشت ساله بود و مهريه اش دوازده وقيه! (طبقات ابن سعد ج6/12)

کلب الرضا بازدید : 140 پنجشنبه 1391/05/05 نظرات (0)
اي ز صد هاجرت درود و سلام
كرده مريم به محضر تو قيام

همسر مصطفي درود، درود
مادر فاطمه سلام، سلام

همتت وقف مكتب توحيد
ثروتت پشتوانة اسلام

هم سلام تو را رسانده خدا
هم به تو فخر كرده خير الانام

پانهادي فراتر از مريم
در جلال و كمال و قدر و مقام

از سر عالمي كشيدي دست
با رسول خدا شدي همگام

دخترت كوثر رسول خدا
پسرانت به جن و انس امام

با ادب بايد از تو گفتن مدح
با وضو بايد از تو بردن نام

چشم دين بر جمال تو روشن
دل احمد به وصل تو آرام

مؤمنين را يگانه مامي تو
مادر يازده امامي تو

تو به اسلام مادري كردي
تو به توحيد ياوري كردي

عصمت از دامنت چنان جوشيد
كه به مريم برابري كردي

با محمد ، محمدي گشتي
بر پيمبر، پيمبري كردي

بين طوفان و موج حادثه ها
فلك دين را تو لنگري كردي

تويي آن شير زن كه مردانه
ايستادي و حيدري كردي

تا كني دلبري زپيغمبر
اول از خلق دل، بري كردي

با محمد ز هست و بود جهان
دست شستي و همسري كردي

دخت طاها ام ابيها را
اين تو بودي كه مادري كردي

مشرق يازده ستاره شدي
بلكه خورشيد پروري كردي

صلوات خدا به اولادت
جان عالم فداي دامادت

تو صدف، فاطمه است گوهر تو
گوهر تو نه بلكه كوثر تو

بود بر ياري رسول خدا
كوه و صحرا و خانه سنگر تو

هستي ات را به مصطفي دادي
هست خود بر تو داد داور تو

خالق لم يزل سلام تو را
مي فرستاد بهر شوهر تو

پيشتر از شب ولادت خود
هم كلام تو بود دختر تو

يار احمد شدي چه بهتر از اين
كه خدا گشت يار و ياور تو

به محمد زدند سنگ ولي
بود دردش درون پيكر تو

گشت دُر يتيم عبدالله
از دو عالم يگانه گوهر تو

تك و تنها شدي، زنان قريش
ايستادند در برابر تو

غم مخور گر زنان مكه دگر
ننهادند رو به محضر تو

«اين دغل دوستان كه مي بيني
مگسانند دور شيريني»

سخنانم اگر چه گوهر بود
وصف تو از سخن فراتر بود

برتو در ياري رسول خدا
نه غم جان نه بيم از سربود

بر محمد وجود همچو تويي
مثل زهرا براي حيدر بود

در هجوم تمام حادثه ها
دست هايت رسول پرور بود

بود يك ركن مصطفي حيدر
همسري تو ركن ديگر بود

حَرَمت قلب دخترت زهرا
كفنت جامة پيمبر بود

كفن ديگرت زجبراييل
خلعت ذات حي داور بود

پدر و مادرم فدايت باد
كه جهادت جهاد اكبر بود

افتخار ائمه بر زهرا
فخر زهرا به چون تو مادر بود

خوانده اي با محمد از آغاز
پيشتر از نزول وحي نماز

تو گل از باغ معرفت چيدي
در رسول خدا، خدا ديدي

آنچه ناديده بود چشم كسي
ديدي و گل شدي و خنديدي

شهد اقرء زدست پيغمبر
وحي نازل نگشته نوشيدي

با محمد نماز مي خواندي
در كنار علي درخشيدي

سجدة آفتاب بر خاكت
ماه احمد شدي و تابيدي

در بهشت نبوت و توحيد
مام ام الائمه گرديدي

نخل طوباي آرزوي نبي
باغ سبز هميشه جاويدي

هر كجا بر نبي جسارت شد
مثل شير خدا خروشيدي

سال شد بر رسول عام الحزن
تا تو صورت به خاك پوشيدي

شهر مكه است شهر غربت تو
اشك "ميثم" نثار تربت تو

شاعر: حاج غلامرضا سازگار
کلب الرضا بازدید : 131 شنبه 1391/04/31 نظرات (2)



بسم الله الرحمن الرحیم
ماه مبارک رمضان در پیش است و این ماه مبارک، مناسب ترین ماه برای تزکیه ی نفس است و محبین اهل بیت علیهم السلام باید سعی کنند که این ماه مبارک، از ماههای رمضان سال های گذشته متفاوت تر و بهتر باشد.

خدای تبارک و تعالی در این ماه مبارک شما را برای میهمانی خودش دعوت کرده است که در این میهمانی خود خدای متعال میزبان و شما هم میهمان او هستید و بالاتر از آن اینکه خدای تبارک و تعالی شما را در این ماه میهمانی مورد کرامت و احترام خودش قرار داده است.

خدای متعال فواید بسیاری در روزه قرار داده است که پرهیزگاری و آراستگی به آن در رأس تمام فواید آن است و در واقع ماه مبارک رمضان، بهار پرهیزگاری است.

تقوایی که روزه دار باید بدان پایبند باشد مراتبی دارد که از آن جمله است:

1. پرهیز و خویشتن داری از مفطرات، بدین معنا که فرد روزه دار از ده مفطر که روزه را باطل می کند و در رساله های عملیه بیان آن رفته است، خودداری کند و این، مرحله ی صحت روزه خوانده می شود و با پرهیز از مفطرات روزه ی فرد روزه دار صحیح است.

2. تقوا و پرهیز ازمحرمات، مانند: ستم به دیگران، خوردن مال مردم و مال یتیم به باطل و جز آن. این مرحله، از مرحله ی نخست مهم تر است، چراکه با پایبندی به آن، روزه ی انسان در درگاه خدای منّان مقبول می افتد، به دیگر بیان، انسان روزه دار همزمان باید از مفطرات و محرمات دوری گزیند تا روزه اش پذیرفته شود، زیرا اگر روزه دار از مفطرات پرهیز کند، اما به یک گناه تن دهد، به ظاهر روزه است، ولی خدای متعال برای او می نویسد: «او روزه ندارد، چون مرتکب حرام شده است».

مسأله ی مهم این است که روزه افزون بر صحت انجام آن، باید مقبول خدا باشد.

کلب الرضا بازدید : 220 شنبه 1391/04/31 نظرات (0)
در روایات ظهور، به نهضت و حركت شخصی به نام خراسانی برمی‌خوریم كه از ناحیة شرق به یاری امام زمان(ع) برمی‌خیزد و سپاه وی فرمانده‌ای دارد. حال پرسش این است كه پرچمدار و فرماندة سپاه خراسانی كیست؛ در پاسخ باید بگوییم كه خروج سفیانی در برخی روایات، از نشانه‌های ظهور خوانده شده است؛ در همان سالی كه سفیانی قیام می‌كند، سیّد خراسانی از سمت مشرق قیام كرده، به سمت كوفه می‌رود. در روایات، این شخص به خوبی معرفی نشده؛ ولی ظاهراً پرچمدار حق است كه برای مبارزه با ظلم قیام می‌كند.

نویسندة كتاب «عصر ظهور» در این رابطه می‌نویسند: «اندكی پیش از ظهور حضرت مهدی(ع) در میان ایرانیان شخصی با عنوان سیّد خراسانی ظاهر شده كه رهبری سیاسی مردم را به عهده می‌گیرد. شعیب بن صالح نیز پرچمداری را عهده‌دار می‌شود. ایرانیان تحت رهبری این دو تن، نقش مهمّی را در حركت ظهور آن حضرت ایفا می‌كنند. سیّد خراسانی و شعیب، جنگ را در مرزهای ایران، تركیه و عراق هدایت می‌كنند و نیروهای مستقر در شام، خود را به پیش رانده و در همان زمان، از دو جناح عراق و شام آمادة پیشروی بزرگ به سوی فلسطین و قدس می‌شوند».1

پرچم خراسانی

از سخنان معصومان(ع) به دست می‌آید كه پرچم‌های متعدّدی از شرق یعنی بلاد شرقی ایران تا سرحدّ چین قیام می‌كنند كه ظاهراً محلّ اجتماع آنها خراسان است و خراسانی نیز كه پرچم مستقلّی دارد با كمك آنان، حركت خود را آغاز می‌نماید، پرچم خراسانی مهم‌ترین آن پرچم‌هاست. و به این اعتبار از همة آنها به رایات شرقی تعبیر شده كه دارای پرچم‌های سیاه هستند.

نكتة دیگر اینكه در روایات به سه پرچم از خراسان اشاره شده است كه در سه مرتبه قیام می‌كنند كه دو مورد از آنها تحقّق یافته؛ یكی «بیرق‌های سیاه ابومسلم خراسانی» كه برای تشكیل دولت بنی‌العبّاس بوده است و دوم «پرچم مغول» كه از ناحیة خراسان آمد و دولت بنی‌العبّاس را بر هم زد، لیكن پرچم سوم باقی مانده و اوست كه متصّل به ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ خواهد بود و با سفیانی خواهد جنگید. حضرت باقر(ع) فرمودند: «آنگاه كه لشكر سفیانی در كوفه مشغول قتل و غارت باشند، بیرق‌هایی از طرف خراسان برسند كه منزل‌ها را به سرعت طی كنند و با ایشان، چند نفر از اصحاب قائم ـ ارواحنا فداه ـ باشد».

رسول خدا(ص) در روایتی این‌گونه فرمودند: «خداوند برای ما اهل بیت آخرت را بر دنیا برگزیده است. همانا پس از من دودمانم آواره و مطرود واقع خواهند شد؛ تا آنگاه كه پرچم‌های سیاه از سوی مشرق پدیدار شود. پس آنان حق را طلب كنند لیكن به ایشان داده نشود، پس می‌رزمند و پیروز می‌شوند پس هر كس از شما و نسل شما ایشان را درك كرد باید خود را به آنان رساند اگرچه بر روی یخ‌ها بخزد آنان امر را به مردی از خاندان من می‌سپارند كه زمین را از عدل و داد لبریز می‌سازد پس از آنكه از ظلم و جور مالامال شود.

براساس روایاتی كه در منابع حدیثی شیعه (مانند «غیبت» نعمانی و طوسی) در خصوص این شخص وارد شده است، احتمال دارد بتوان خراسانی را یاور خراسانیان، رهبر آنان و فرماندة لشكر خراسان تفسیر كرد. گاهی نیز از او تحت عنوان هاشمی یاد شده است. با این حال در روایات، از پرچمدار سپاه ایران سخن به میان آمده و آن شعیب بن صالح است.

امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «سفیانی و صاحبان پرچم‌های سیاه با یكدیگر روبرو می‌شوند (احتمالاً سپاه سیّد خراسانی یا سیّد هاشمی)؛ در حالی كه میان آنان جوانی از بنی‌هاشم است كه در كف دست چپ او، خال سیاهی است و در پیشاپیش لشكریان او، شخصی از قبیلة بنی تمیم به نام شعیب بن صالح قرار دارد».2

در روایات از عمّار یاسر نقل شده كه: «شعیب بن صالح، پرچمدار حضرت مهدی(ع) است».3 در منابع اهل سنّت نیز آمده است: «فرماندة لشكریان پیشرو حضرت مهدی(ع) مردی از قبیلة بنی تمیم است كه محاسن كمی دارد و او را شعیب بن صالح نامند».4

و نیز: «از خراسان سپاهی حركت می‌كند كه كمربندهای سیاه و پیراهن سفید پوشیده‌اند، جزو پیش‌قراولان سپاه، فرمانده‌ای است به نام شعیب بن صالح... آنان سپاهیان سفیانی را شكست داده، گریزان می‌كنند و در بیت‌المقدّس فرود می‌آیند و زمینة ظهور حضرت مهدی(ع) را پایه‌ریزی می‌كنند».5

به هر حال وجود سیّد خراسانی را بپذیریم یا نه و اینكه او رهبر سپاهیان ایران است، در روایات از شعیب بن صالح تحت عنوان پرچمدار و پیش‌قراول سپاه ایران و از زمینه‌سازان حكومت جهانی حضرت مهدی(ع)، سخن به میان آمده است كه احتمالاً مورد سؤال شما نیز همین شخص است.

شعیب بن صالح

شعیب بن صالح جوانی است گندمگون، لاغر، با ریش كم‌پشت، صاحب بصیرت و یقین از اهالی ری كه اندكی پیش از ظهور حضرت در میان ایرانیان، ظاهر شده و نقش رهبر نظامی را در حركت ظهور آن حضرت، ایفا می‌كند. او مردی است شكست‌ناپذیر، اگر كوه در مقابلش بایستد آن را منهدم كرده و عبور می‌كند.


برخی روایات وی را اهل سمرقند ـ كه هم‌اكنون در اشغال شوروی است ـ می‌داند، امّا بیشتر روایات می‌گوید كه او اهل ری است و با قبیلة بنی‌تمیم نسبتی دارد و اینكه از یكی از بخش‌های بنی‌تمیم ـ به نام محروم ـ می‌باشد و اینكه وی غلامی از بنی‌تمیم است.6 روایتی كه می‌گوید فاصلة میان خروج شعیب و سپردن زمام امور را به مهدی(ع) 72 ماه است را می‌توان حكم به صحّت آن نمود كه در این صورت، ظاهر شدن خراسانی و شعیب، شش سال قبل از ظهور حضرت مهدی(ع) خواهد بود.7

برای مطالعه در این زمینه می‌توانید به منابع زیر رجوع كنید:
1. چشم‌اندازی به حكومت مهدی، نوشتة نجم‌الدّین خراسانی،
2. تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، نوشتة مصطفی صادقی.

تعداد صفحات : 5

درباره ما
Profile Pic
اللهم العن جبت و طاغوت اللهم العن اول ظالم ظلم به حق محمد اللهم العن قاتلتي فاطمه الزهرا برعمرتاصبح قيامت لعنت سلام به دوستانی که به این وبلاگ سر میزنند دوستان عزیز شما علاوه بر اینکه می توانید کتب روایی و حدیثی در این وبلاگ دانلود کنید می توانید در "تالار گفت و گو و انجمن تخصصی مهدویت" شرکت کنید و نظرات و پیشنهادات خود را در آن قرار دهید و با سایر دوستان خود به گفت و گو بپردازید. با تشکر مدیریت وبلاگ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما چه امکانات دیگری در این وبلاگ قرار بدهم
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 25
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 33
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 40
  • بازدید ماه : 85
  • بازدید سال : 577
  • بازدید کلی : 30,573
  • کدهای اختصاصی

    فرم تماس

    ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد صلوات شمار برای وبلاگ

    اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

    سایت خدماتی بیست تولز

    ابزار و قالب وبلاگبیست تولزکد دعای فرج آقا امام زمان ( عج )
     شناخت عمر بن الخطاب از منابع اهل سنت
    یاس مدیا - مرجع سخنرانی مذهبی